۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

نحوست ثور برافکار روشنفکران!

نبشته ی:
قاری عبدالحفیظ زاهد
نحوست ثور برافکار روشنفکران!
تدین وبیدینی یاباور وبی عقیده یی در طول تاریخ بشر،مانند خون وحیات-- دو پدیده لاینفک ولایتجزاودرجوار هم وجود داشته، جوامعی نیز وجود داشته اندکه به نحوی گرفتارآئین غیرآسمانی و خود ساخته بوده اند،اماهمین بیدینی به چنین اجتماعات یکنوع دین محسوب میشده وهم چو نیروی تسکین دهنده یی به پیروانش سود میبخشیده،در حال حاضر یوگا که هیچ نوع بنای قدسی ندارد،پیروانش،که به درد وترس هایی که از روزبازپسین دارند،باتمسک به آن دردهای فرازنده گی و حیات رابه زعم خود سهل میسازند،این نوع ارتباط بشر با عقاید بدان معنی است که فطرت سلیم هرگز نمی تواند بدون باور وعقیده بزید،آنکه نمی تواند حق را از ناحق تشخیص دهد به عوض ریسمان خدا،به بروت شیطان چنگ می زند بحث جداگانه یی است
از دیدگاه عقیده ی دینی ،دروطن کنونی خود،مابه دو نوع اشخاص سرو کار داریم، دسته ی نخست آنانی اند که تامل،تفکر و تعمق روی مسایل پیچیده تری چون مبداء و معاد از صلاحیت و توانایی شان دور است، این نگون بختان بجای جستجووکاوش، نزدیکترین راه رهایی از مسؤلیت انسانی،رادرانکار وعنادپیشه گی می نگرند،این دسته که در لجن حماقت گرفتار اند،هرنوع حقیقت خارج از ذهن آدمی راانکار می ورزند، عقل کور آنها از دیدن و مشاهده ی تحولات و دگرگونی ها عاجز می ماند،در کشوری مثل افغانستان،که یک دهه و نیم در معرض تند باد های دوزخی ماتریالیزم وبی دینی قرار داشت،ده ها هزار جوان مکتب خوانده ی میهن ما، از زیور عقیده و باور بی بهره شدند، گرچه به زعم کسانی، تسلط نیروهای اهریمنی پیرو کمونیزم جهانخوار بی اثر شد، اماواقعیت اینست که عمق تاثیر ایدیولوژی لادینی بسیارگسترده بود،بقایای کفن کشان مزدور بدون اندکی،تامل وتفکر از موقف عقیده تی خونبارِ،یا به زبان دیگراز جهل مضاعف گذشته ی شان هنوز هم دفاع می کنندو جنایات شانرا عادلانه رقم می زنند،اگر الحاد وبی دینی در وطن ما حتّی مشروع هم پنداشته شود،کانون مولانا ظرفیت برداشت،آنرا درچنین محیطی ندارد،به این چهره های تفوکه دزدانه در کنج وکنار مکتب ها با استفاده ی سوء از کمسوادی آمرین مکتب هاپرسه می زنند،پیشینهاد می نماهیم،اگر شایسته گیی در نهاد شماوجوددارد،براستی اگرچیزی ازمنطق در چانته دارید،وقادرید پندار تان را در چوکات استدلال بگنجانید،کانون مولانا،مضامین و طرح های شماراانتشار خواهدداد،و اگر خفاشگونه در پی اغواء چند متعلم بیچاره هستید،ما مطابق عرف خدابه شما مهلت می دهیم، اوست که،دیر می گیرد و سخت،ما پیرو دینیم و به سنت خداپابندیم،کار ما تبر و چاقو نیست اما در مقابل آنانی که دزدانه مشغول تخریب کارهای دینی اند،می توانیم آنها را افشاه نماییم،آنچه در گذشته آموختیم گویای این واقعیت است که گمراه راه یاب نمی گردد،مگر چند روزی از هراس اطرافیان، نشخوارهای دینی می نماید،بعداز آنکه عامل ترس زایل شد،نه دینی دارد و نه آئینی، ازینرواز دیدگاه ما اگرپیروان اندیشه های الحادی کمترین مدنیتی داشته باشند، حاضربه دیالوگ گردند،راه بر گشت شان به دینداری آسانتر است،شاگردان مکتب هایی که قربانی چنین تبلیغات گردیده اند،آگاه شوند که اگر آن معلم بیدین که بر اسلام تمسخرمی زد،کانا و کودن نیست،نبایدمکروب مانند خودش را مخفی کند، درکشوری مانند پاکستان، که سراسرآذان است و الله اکبر،دسته ی جهال هنوز به مسجد و نماز راه یاب نشده اند، حق است که اینها مرده گان اند،(لاتسمع الموت...روم 51 ) دسته ی دوم آنانی اند که به اصل ادیان سماوی ایمان دارند،اما انبوهی از سوالات که اعمال نا آگاهِ مسلمین سبب ایجادِآن شده، غبار شک وتردید در ضمیر ووجدانِ آنها رخنه کرده،ایشان راازفرآیند اموردینی کنارزده،و به شکلی از اشکال،بر اعمال این وآن انتقاد و خورده گیری می نمایند این دسته انسانها دارای شعور کامل، مسؤلیت پذیر، و نکته فهم اند، با تلاش و مطالعه ی دقیق از تنگنایِ تشکیک بدر شده، و توانایي نقد و بازرسی نواقصات خود رانیز دارا اند، این دسته، نه خود مشکل عقیدتی دارند و نه بر سایرین اثر منفی می نمایند، بلکه راهی که ایشان طی می نمایند به سایرین الگوی خوبی می تواند شود، در حال حاضر چنین وارونه بخت ها، که گاه گاهی در میان شاگردان مکتب به همان شیوه ی قدیمی تبلیغات سوء می نمابند،باید آگاه گردند که،متعلم امروز زاده ی محیط دینی است،بامتعلم عصرظاهرشاهی فرق فاحش دارد،واز سوی دیگر نادرستی پندارهای مارکسیستی بیشتراز یک تکلیف روانی چیز دیگری حساب نمیشود،مادامی که روسها،آنرانفی کردند، منطقی به نظر نمی رسدکه،افغان مسلمان زاده کفن روسی به تن کند، یکبار رشد این غدوات سرطانی سبب بربادی حیات دو ملیون انسان گردیدوفتنه ی کنونی نیزامتدادهمان خصومت گذشته است،که پایان اورا هیچ کسی نمی تواندپیشبینی کند،از جانب دیگرخداشناس ترین شخصیت های مکتبی زیرنام مکتبی از طرف تعدادی از مردم، حامل این پلیدی محسوب می شوند،این درحالی است که تعداد کثیری از مکتب خوانده هاپابندرسوم بیدینی نیستند،نبایدبی سوادانی زیرنام معلم مبلغ اندشه ی الحادی گردند،ازینطریق صنف و قشرمکتب خوانده ها بد نام خواهند شد، گرچه بار ثانی زمانه ،این تفو ها را پلید می شناسد، امانباید گذاشت که جامعه مدام تکلیف داشته باشد،
· تحفه ی درد
· معلمی ازتالقان بود
· سابقه دارچغلستان بود
· دراندیشه چوببرنالان بود
· برنبودبل اجمق نادان بود
· ظاهرش درپاکستان
· باطنش درکافرستان بود
· درجمعی ازمسلمانان
· درحقیقت ازبی ایمانان بود
· ادعای اوساینس دانی
· دراصل از بی سوادان بود
· کنون که ازدین بیزاراست
· ازمعراج پیغمبرانکاراست
· اوازتیغ مجاهدان فراری شد
· چوسگ درکوچه ها متواری شد
· ضمیرش باکمونیزم سیاه شد
· دلش ازایمان خالی وبی حیا شد
· نشانش گویم:
· ازودگرعیبی نجویم
· سنش کلان است
· دلدرد وبی ایمان است
· چهره اش مانندزنان است
· ریش ندارد
· مانندبی ریشان است
· ستبراست و
· بوزینه ی لغمان است
· چنان چاق است گویی زخیل خوکان است
· نه آدم است بل بوزینه ی لغمان است
· باشعاربی دینی ،راه روان است
· شعارش رجحان ملحدان براسلام است
· این تعمیه ،طنزی منست
· جوش عشق و
· تمکین ایمان است
· این مرد،زخیل جاهلان است
· این خانه ی ویرانه
· وین فرزندان دردانه
· آه ! افغان که درمُلک بیگانه
· خواندن این معلم تاوانه
· خیانت به فرزندان افغانه
· مستوری ای سخنم نه ازبهرکمونستانست
· بل خداستاربی پایانست
· این سخنان ازمردانست
· تحفه ی درد به کمونیستانست

۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

آمدآمد اوباما درراس اداره ی قصرسقید ولرزش اندام های سیاسی افغانستان !؟!


نبشته ی: مسجدنشین
پولیس فرهنگی گذارش می دهد :
آمدآمد اوباما درراس اداره ی قصرسقید ولرزش اندام های سیاسی افغانستان !؟!
درزیرگذارشگرگاهنامه ی شمس(آقای عبدالحی حیات) کوشیده مسایلی راازاینطرف وآن طرف درحدتوان جمع بندی نمایدهرچندمحیط اینجایی ازخودسانسوری وبی خبری اوضاع جهانی هنوزرهایی نیافته که تاب تحلیل چنین تفاسیرراداراباشدولی چه باید کرد ؟ هرچه هست رسانه ،رساننده است راهی که دیگران پیمودند ماناگزیر قدم های شان را تعقیب کنیم هرچندشمس ازشرحاسدان درامان نیست اماخوشا،بدان انتشاری که حسد خوروتوطیه گری یابدوسزاواربدبینی این وآن گردد این موفقیت بزرگ وسترگ است .آقای کرزی پس ازپایان دوره ی ریاست بوش درقصرسفید،درعرصه ی سیاست داخلی وخارجی دچارنوعی ازدست پاچه گی سیاسی شد باآمدن اوباما آمریکا تصمیم بربازبینی سیاستش درقبال افغانستان گرفت آقای کرزی که سال پار شبکه ی استخباراتی اروپای غرب را درافغانستان بالطمه مواجه ساخته بودوبه آمریکا می نازید به زعم ایشان آقاوبادارجهان همیشه بریک معاهده استوارخواهدبود درحالی که گذشته ی نه چندان دور نشان می دهد که ازلئونیدبریژنف تا میخائیل سرگیویچ گرباچف،سیاست روسیه ی شوروی ازنوک پنجه ی پای چپ تافرق سر تغیر نمود انتخاب داکترنجیب به جای کارمل گواهِ انکارناپذیری بودکه نباید آقای کرزی آن رانایده می گرفت ازینرونباید چیزی بیشترازیک قدرت، آمریکایی هارا حساب می کردقدرت هابه منافع ومصالح ملی خودبیشترازکشورمیزبان ارج می گذارند درواقع بوش کوچک ،بوش بزرگسال واوباما سه کالبد اند ویک روح .ملت امریکاانتظاری که ازاولی داشت ازآخری نیز همان رادارد هرسه پیرو یک کیش اند وبایک انجیل تحلیف یادکرده اند اگردیروز باکسی دیگری بودند وفردابا دیگری بغل کشی می کنند نه ازروی محبت وعلاقمندی شخصی است بلکه به روی لزوم دیدی است که منافع آمریکا آن راایجاب می کند درنخستین ایام ریاست جمهوری آقای کرزی ،آقای دکتراشرف غنی احمدزی وداکترانوارالحق احدی دونفراساسی ودوشخصیت تعین کننده دردولت او بودند.گروه های منسوب به تنظیم همین دوشخص بودند که چهره ی آقای کرزی را درنظرروشنفکران نامانوس وتفوق طلب وسکتاریست جلوه دادند.سیاست که می گویند" نه پدر دارد ونه مادری اورا زاده" بلکه اساساً یک سلسله اندیشه های ماکیاولی است،دورازحقیقت نیست،قبل ازین ریاست جمهوری ، آقای کرزی گرچه مهره عمده وشناخته شده درسیاست افغانستان نبود ولی درنظر تحلیلگران واندیشمندان ،بدین حدومرز بی کفایت وناکام نیزنبود این خصایص ناموفق راآقای کرزی دراثرتکیه ی کامل به این دونفر کسب نمود .به هیچ پیشنهاد ونظردیگری به غیراز مشاوران وابسته به سازمان این شخص وقع نداد امادرآخرین روزهای که پالیسی میکران اوباما دولت کرزی را بی کفایت وناتوان خواندند، تبر این دونفرنیز دسته یافت نخستین کسی که ازدولت آقای کرزی بمثابه دولتی یادکرد که هفت سال را لاطایل سپری کرده آقای احمدزی بود دومین شخصی که کرزی را درانتخابات تقلب کار وجاعل معرفی می کند آقای احدی است "آقای کرزی ! هم ازشاه ماندی وهم ازگدا! خداحافظت کرزی !اگردرانتخابات ناکام ماندی مگرآمریکا پناه گزین شوی!
"تفاوت دیدگاه !
به آنانی که بین درک علمی حوادث وبرداشت غیرعلمی آن تمایزی قایل نیستند توصیه می نمائیم که گذارش پولیس فرهنگی را نخوانند به بیان دیگر سیاستدانهای که ازسوادکافی روزنامه نگاری بی بهره اندو وازسیاست به شکل زیر برداشت دارندمی طلبیم گذارش پولیس فرهنگی را که درقالب نیمه طنز تهیه می شود مطالعه نکنند که حلق شان خشک ودهن شان را بی مزه می کند درنتیجه بغض شان را به جاغور بدل می نماید شمابابرداشت غولدنگی وکورکورانه ایکه ازسیاست دارید هرکلمه را به حساب خود شرح می کنید آقایانی که خودشان از،مل تاشَل وغَل درنوک نام خود تخلص مانده اند وبردیگران فی می گیرندکه چرا یک تخلص ندارد ، برداشت شان ازطبع ونشر، فرهنگ وعوامل فرهنگی مانند قپیدن ساقه ی درخت است . سرزوران ماراترک کنید ...روید دردیاریکه چوپان نیازدارد،راستی قریب بودفراموشم شود این هم مانند آغازطنزاست جدی نگیرید ...هیچ کسی حاضرنیست رمه اش را به دستان کجفهم وکجشنو وکجبین بسپارد خودرا سرگردان نکنید امابعد:
این طفلک برداشت خورش راازسیاست وفرهنگ تمثیل می کند :
اقای کرزی سخت جدی شده اند نگاه کنید او چه می گوید: جناب حضرت بزرگوارزعیم بی بدیل کهن سالترین کشور منطقه، آقای کرزی بادستان مبارکش نشان می دهد ومی گوید:بچه ها گوش کنید اگرمن نمیبودم کمی مانده بود که تکنوکرات های بدل اوغانستانه غرق کنن . من همین هارا ازاین طرف وآن طرف جمع کردم چیزه وزیر کدم وچیزه رئیس . خودم دریک گوشه ی ریاست جمهوری آرام جای گرفته بودم که یک روز خبرشدم اینها در غرب یک بلا دوسیه درسروجان من جور کردند .اوباما وهمه گردِ دسترخوانش رابا من بدبین کردن.شما وطنداران : روی سیاه اوامریکایی گک بینین،حال او به من فی می گیرد،راست وسُچه اوغانی بگویم کت این رقم قواره ها اشتهایم بندمیشود که نان بخورم مگر حال افتیدیم چاره چیست ما نکنیم دیگران حاضر می شوند باز او وقت پشیمانی سود ندارد ،من می فامیدم که احمدضیاگگ مسعود پشت سر مه بدنیتی می کُنه اوره ایقدر سخت زیر نظر گفته بودم که کل پنجشیرش هم چیز کده نمی تانِست اما به خداباورکنین که اشرف غنی وای دیگه ،احدی ره خوهیچ باور نمی کدُم که به من درد سر جورکُنَن.اولین کسی که خنجرتیزش درگردن من ماند همین ها بودند .اینه شما قضاوت کنین که روح ننگ وغیرت اوغانی بااین طور کرکترها سازگاراست؟من اگردوباره پاچا ه شوم یانشوم به من بی تفاوت است ،من 7سال مانند مرد حکومت کدم .اوزبیک ،هزاره ،تاجیک وپختون سرکش وقومندان مانندرا در خاک شاندم قدیرک ،فهیمک ،دوستمک وبلابدترکشرا ازحکومت به صدچال دور کدم .اگر من نمی بودم همین عبدالرحیم وردک را کسی می توانست وزیر بسازد البته این زور من است ورنه عبدالریم وردک دهنش ازضعیفی دایم واز است وبکلی ازکارمانده اما می بینین که نرواری هم لشکرگاه را زیربمبارد خراب کرد وهم پکتیارا .ولی اشتباه نکنید هواپیماهای خودش نبود فقط به آمریکایی ها بلی گویی کرده بس!خدمت های مرا با چشم وسر نگاه کنید ، سرک های موتر دوانی را تاکه تانستم امرکدم قیر کنن که وطندارهای ما تیزتیز موتروانی کنن . طرف سروروی من ببین، قاق ولاغر شدم ای ازخاطر کیست؟ آدم خوب می فهمد که من بعضی شب ها درخانه جنگ می کنم این ازخاطرملت است بعضی وقت ها این چُرت میبرد که فوری خواب می شوم که اشتهای صبحانه ی من بندنشود شمااینجا به نقشه ی افغانستان ببینین. وقت من کم بود نتوانستم پوره اوغانستانه غرق کنم.هنوزهم مردم دربین سیل وحشت قولاچک می زننداگراین چندنفر مثل احدی وغنی احمدزی بیایند هفت هشت سال بیخی استخوانهای مردم اوغانستانه درچوک یادگار به کلو می فروشند.
آقای کرزی راستگو است ،نگاه کنید افغانستان بطورکامل غرق نشده هنوزمرده ها شور می خورند

ماازجناب احدی سوال کردیم که برنامه ی عمل خودرا که درنظردارند درصورت " پادشاهی را به دست آوردن " ازآن مستفید میشوند پیشکش نمایند آن دکتور بزرگ وار وسالار تکنوکراتهای غربی که ازراه پاکستان به بن راه یاب شدند برنامه عمل خودرا به ما بطور پنهانی نشان دادند که من ازخدا نجات خواستم درهرخط برنامه ی او لشکری از مورچه های شاخدارک راه می رفتند من ازترس این مورچه گک ها نزد فالبین رفتم صدکلدار به او دادم که راستش رابگوید که این چه بلایی است او گفت :دررمل وفال ما،یک چیز نشان می دهد بربادی ،بربادی بربادی وآخرش هم تبایی ...توصیه ی فالبین اینست که کاکا:کرزی ازهمه ی شان کرده خوب است. می گویند کل سرک هارا قیر نمودند که عسکرهای امریکایی درجنگ ها تیزدوانی کنند،هیچ پروژه ی عمرانی را راه اندازی نکردند که مردم دایم گشنه وسرگردان باشند که درسیاست چنگگ نیندازند به یک مساله دیگر هم توجه کنید آقای کرزی ادعا نموده که اودرتمام مجلات واخبارها ،پشتو وفارسی وانگلیسی را آزادانه نشر کرده ازینرو او هرگز قوم پرست نیست ،هرچه قوم پرستی دارد کانون مولانا است که تنهادرجان فارسی چسپیده ،دراین سوال ماتردید کردیم که این سخن را یک سیاستمدار بگوید زیرا این نوع برداشت ازسیاست عوامانه وتحلیل کوچه یی است .نشریه ونشرات به کدام زبان باشد ویانباشد بیانگر نیت اولیای امور شده نمی تواند بااین کلمات فقط بچه های بین 10تا18 سال را می شود فریب داد وبس .وازسویی به بی سوادی خوداعتراف کردن است وبس

آمدآمد اوباما درراس اداره ی قصرسقید ولرزش اندام های سیاسی افغانستان !؟!

نبشته ی: مسجدنشین
پولیس فرهنگی گذارش می دهد :
آمدآمد اوباما درراس اداره ی قصرسقید ولرزش اندام های سیاسی افغانستان !؟!
درزیرگذارشگرگاهنامه ی شمس(آقای عبدالحی حیات) کوشیده مسایلی راازاینطرف وآن طرف درحدتوان جمع بندی نمایدهرچندمحیط اینجایی ازخودسانسوری وبی خبری اوضاع جهانی هنوزرهایی نیافته که تاب تحلیل چنین تفاسیرراداراباشدولی چه باید کرد ؟ هرچه هست رسانه ،رساننده است راهی که دیگران پیمودند ماناگزیر قدم های شان را تعقیب کنیم هرچندشمس ازشرحاسدان درامان نیست اماخوشا،بدان انتشاری که حسد خوروتوطیه گری یابدوسزاواربدبینی این وآن گردد این موفقیت بزرگ وسترگ است .آقای کرزی پس ازپایان دوره ی ریاست بوش درقصرسفید،درعرصه ی سیاست داخلی وخارجی دچارنوعی ازدست پاچه گی سیاسی شد باآمدن اوباما آمریکا تصمیم بربازبینی سیاستش درقبال افغانستان گرفت آقای کرزی که سال پار شبکه ی استخباراتی اروپای غرب را درافغانستان بالطمه مواجه ساخته بودوبه آمریکا می نازید به زعم ایشان آقاوبادارجهان همیشه بریک معاهده استوارخواهدبود درحالی که گذشته ی نه چندان دور نشان می دهد که ازلئونیدبریژنف تا میخائیل سرگیویچ گرباچف،سیاست روسیه ی شوروی ازنوک پنجه ی پای چپ تافرق سر تغیر نمود انتخاب داکترنجیب به جای کارمل گواهِ انکارناپذیری بودکه نباید آقای کرزی آن رانایده می گرفت ازینرونباید چیزی بیشترازیک قدرت، آمریکایی هارا حساب می کردقدرت هابه منافع ومصالح ملی خودبیشترازکشورمیزبان ارج می گذارند درواقع بوش کوچک ،بوش بزرگسال واوباما سه کالبد اند ویک روح .ملت امریکاانتظاری که ازاولی داشت ازآخری نیز همان رادارد هرسه پیرو یک کیش اند وبایک انجیل تحلیف یادکرده اند اگردیروز باکسی دیگری بودند وفردابا دیگری بغل کشی می کنند نه ازروی محبت وعلاقمندی شخصی است بلکه به روی لزوم دیدی است که منافع آمریکا آن راایجاب می کند درنخستین ایام ریاست جمهوری آقای کرزی ،آقای دکتراشرف غنی احمدزی وداکترانوارالحق احدی دونفراساسی ودوشخصیت تعین کننده دردولت او بودند.گروه های منسوب به تنظیم همین دوشخص بودند که چهره ی آقای کرزی را درنظرروشنفکران نامانوس وتفوق طلب وسکتاریست جلوه دادند.سیاست که می گویند" نه پدر دارد ونه مادری اورا زاده" بلکه اساساً یک سلسله اندیشه های ماکیاولی است،دورازحقیقت نیست،قبل ازین ریاست جمهوری ، آقای کرزی گرچه مهره عمده وشناخته شده درسیاست افغانستان نبود ولی درنظر تحلیلگران واندیشمندان ،بدین حدومرز بی کفایت وناکام نیزنبود این خصایص ناموفق راآقای کرزی دراثرتکیه ی کامل به این دونفر کسب نمود .به هیچ پیشنهاد ونظردیگری به غیراز مشاوران وابسته به سازمان این شخص وقع نداد امادرآخرین روزهای که پالیسی میکران اوباما دولت کرزی را بی کفایت وناتوان خواندند، تبر این دونفرنیز دسته یافت نخستین کسی که ازدولت آقای کرزی بمثابه دولتی یادکرد که هفت سال را لاطایل سپری کرده آقای احمدزی بود دومین شخصی که کرزی را درانتخابات تقلب کار وجاعل معرفی می کند آقای احدی است "آقای کرزی ! هم ازشاه ماندی وهم ازگدا! خداحافظت کرزی !اگردرانتخابات ناکام ماندی مگرآمریکا پناه گزین شوی!
"تفاوت دیدگاه !
به آنانی که بین درک علمی حوادث وبرداشت غیرعلمی آن تمایزی قایل نیستند توصیه می نمائیم که گذارش پولیس فرهنگی را نخوانند به بیان دیگر سیاستدانهای که ازسوادکافی روزنامه نگاری بی بهره اندو وازسیاست به شکل زیر برداشت دارندمی طلبیم گذارش پولیس فرهنگی را که درقالب نیمه طنز تهیه می شود مطالعه نکنند که حلق شان خشک ودهن شان را بی مزه می کند درنتیجه بغض شان را به جاغور بدل می نماید شمابابرداشت غولدنگی وکورکورانه ایکه ازسیاست دارید هرکلمه را به حساب خود شرح می کنید آقایانی که خودشان از،مل تاشَل وغَل درنوک نام خود تخلص مانده اند وبردیگران فی می گیرندکه چرا یک تخلص ندارد ، برداشت شان ازطبع ونشر، فرهنگ وعوامل فرهنگی مانند قپیدن ساقه ی درخت است . سرزوران ماراترک کنید ...روید دردیاریکه چوپان نیازدارد،راستی قریب بودفراموشم شود این هم مانند آغازطنزاست جدی نگیرید ...هیچ کسی حاضرنیست رمه اش را به دستان کجفهم وکجشنو وکجبین بسپارد خودرا سرگردان نکنید امابعد:
این طفلک برداشت خورش راازسیاست وفرهنگ تمثیل می کند :
اقای کرزی سخت جدی شده اند نگاه کنید او چه می گوید: جناب حضرت بزرگوارزعیم بی بدیل کهن سالترین کشور منطقه، آقای کرزی بادستان مبارکش نشان می دهد ومی گوید:بچه ها گوش کنید اگرمن نمیبودم کمی مانده بود که تکنوکرات های بدل اوغانستانه غرق کنن . من همین هارا ازاین طرف وآن طرف جمع کردم چیزه وزیر کدم وچیزه رئیس . خودم دریک گوشه ی ریاست جمهوری آرام جای گرفته بودم که یک روز خبرشدم اینها در غرب یک بلا دوسیه درسروجان من جور کردند .اوباما وهمه گردِ دسترخوانش رابا من بدبین کردن.شما وطنداران : روی سیاه اوامریکایی گک بینین،حال او به من فی می گیرد،راست وسُچه اوغانی بگویم کت این رقم قواره ها اشتهایم بندمیشود که نان بخورم مگر حال افتیدیم چاره چیست ما نکنیم دیگران حاضر می شوند باز او وقت پشیمانی سود ندارد ،من می فامیدم که احمدضیاگگ مسعود پشت سر مه بدنیتی می کُنه اوره ایقدر سخت زیر نظر گفته بودم که کل پنجشیرش هم چیز کده نمی تانِست اما به خداباورکنین که اشرف غنی وای دیگه ،احدی ره خوهیچ باور نمی کدُم که به من درد سر جورکُنَن.اولین کسی که خنجرتیزش درگردن من ماند همین ها بودند .اینه شما قضاوت کنین که روح ننگ وغیرت اوغانی بااین طور کرکترها سازگاراست؟من اگردوباره پاچا ه شوم یانشوم به من بی تفاوت است ،من 7سال مانند مرد حکومت کدم .اوزبیک ،هزاره ،تاجیک وپختون سرکش وقومندان مانندرا در خاک شاندم قدیرک ،فهیمک ،دوستمک وبلابدترکشرا ازحکومت به صدچال دور کدم .اگر من نمی بودم همین عبدالرحیم وردک را کسی می توانست وزیر بسازد البته این زور من است ورنه عبدالریم وردک دهنش ازضعیفی دایم واز است وبکلی ازکارمانده اما می بینین که نرواری هم لشکرگاه را زیربمبارد خراب کرد وهم پکتیارا .ولی اشتباه نکنید هواپیماهای خودش نبود فقط به آمریکایی ها بلی گویی کرده بس!خدمت های مرا با چشم وسر نگاه کنید ، سرک های موتر دوانی را تاکه تانستم امرکدم قیر کنن که وطندارهای ما تیزتیز موتروانی کنن . طرف سروروی من ببین، قاق ولاغر شدم ای ازخاطر کیست؟ آدم خوب می فهمد که من بعضی شب ها درخانه جنگ می کنم این ازخاطرملت است بعضی وقت ها این چُرت میبرد که فوری خواب می شوم که اشتهای صبحانه ی من بندنشود شمااینجا به نقشه ی افغانستان ببینین. وقت من کم بود نتوانستم پوره اوغانستانه غرق کنم.هنوزهم مردم دربین سیل وحشت قولاچک می زننداگراین چندنفر مثل احدی وغنی احمدزی بیایند هفت هشت سال بیخی استخوانهای مردم اوغانستانه درچوک یادگار به کلو می فروشند.
آقای کرزی راستگو است ،نگاه کنید افغانستان بطورکامل غرق نشده هنوزمرده ها شور می خورند

ماازجناب احدی سوال کردیم که برنامه ی عمل خودرا که درنظردارند درصورت " پادشاهی را به دست آوردن " ازآن مستفید میشوند پیشکش نمایند آن دکتور بزرگ وار وسالار تکنوکراتهای غربی که ازراه پاکستان به بن راه یاب شدند برنامه عمل خودرا به ما بطور پنهانی نشان دادند که من ازخدا نجات خواستم درهرخط برنامه ی او لشکری از مورچه های شاخدارک راه می رفتند من ازترس این مورچه گک ها نزد فالبین رفتم صدکلدار به او دادم که راستش رابگوید که این چه بلایی است او گفت :دررمل وفال ما،یک چیز نشان می دهد بربادی ،بربادی بربادی وآخرش هم تبایی ...توصیه ی فالبین اینست که کاکا:کرزی ازهمه ی شان کرده خوب است. می گویند کل سرک هارا قیر نمودند که عسکرهای امریکایی درجنگ ها تیزدوانی کنند،هیچ پروژه ی عمرانی را راه اندازی نکردند که مردم دایم گشنه وسرگردان باشند که درسیاست چنگگ نیندازند به یک مساله دیگر هم توجه کنید آقای کرزی ادعا نموده که اودرتمام مجلات واخبارها ،پشتو وفارسی وانگلیسی را آزادانه نشر کرده ازینرو او هرگز قوم پرست نیست ،هرچه قوم پرستی دارد کانون مولانا است که تنهادرجان فارسی چسپیده ،دراین سوال ماتردید کردیم که این سخن را یک سیاستمدار بگوید زیرا این نوع برداشت ازسیاست عوامانه وتحلیل کوچه یی است .نشریه ونشرات به کدام زبان باشد ویانباشد بیانگر نیت اولیای امور شده نمی تواند بااین کلمات فقط بچه های بین 10تا18 سال را می شود فریب داد وبس .وازسویی به بی سوادی خوداعتراف کردن است وبس

اخبارمهم جهان-- اوباما رهبرامریکای معاصر

مهتمم صفحه ی :
اخباروِیژه!

عبدالحی حیات (نیازی)
گیتس: افغانستان بزرگترین چالش آمریکا است
وزارت دفاع امریکا، افغانستان را به عنوان بزرگترین چالش نظامی برای این کشور توصیف کرده است. رابرت گیتس وزیر دفاع در کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا با اشاره به این جنگ سخت و طولانی گفت:"همکاری های بین المللی و تلاش برای شکست نظامیان طالبان بسیار کمتر مورد توجه قرار گرفته است." این نخستین اظهارات وزیر دفاع آمریکا پس از روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در این کشور است. این در حالی است که پیش از این دبیر کل ناتو در افغانستان گفته بود آنها هزاران نیروی نظامی را به شرق افغانستان فرستاده اند.براساس یک اعلامیه آیساف نیروهای آمریکایی در ولایت وردک و لوگر در جنوب کابل مستقر می شوند، جایی که آمار شورش و بی نظمی در آن در حال افزایش است. درحال حاضر شمار بیشتر نیروهای آمریکایی بیشتر در شرق و جنوب افغانستان مستقر هستند اما مقر فرماندهی تمامی این نیروها در بگرام در حومه کابل است. آمریکا در حال حاضر بصورت جدی سیاست خود را در قبال افغانستان بررسی می کند و قرار است حدود سی هزار نیروی تازه نفس نظامی به آن کشور اعزام کند. آقای گیتس در زمان جورج بوش نیز وزیر دفاع آمریکا بود، او چندین بار به افغانستان سفر کرده و از نزدیک با رهبران افغان، فرماندهان ناتو و فرماندهان ارتش افغانستان دیدار کرده است. به نظر می رسد آقای گیتس افغانستان و چالشهای امنیتی این کشور را به خوبی می شناسد. رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا خواستار همکاری بهتر میان نهادهای بین المللی غیرنظامی و نظامی و مقامات افغانستان شده است. او در ماه اکتبر سال گذشته نیز با اشاره به جنگ در افغانستان گفته بود، اقداماتی که تاکنون صورت گرفته نتیجه مطلوب را در پی نداشته است. او در آن زمان پیشنهاد کرد که برای متقاعد کردن مردم افغانستان به مخالفت با شورشیان یک استراتژی هماهنگ به اجرا درآید و همچنین رهبران قبائلی و ولایتی به طور هماهنگ با یکدیگر همکاری کنند. این در حالی است که دبیر کل ناتو در اجلاس این سازمان در بروکسل خواستار همکاری های منطقه ای به ویژه همکاری ایران برای تامین امنیت در افغانستان شد. پیش از این سخنگوی وزارت دفاع افغانستان گفته بود، سال 2009 میلادی شاید خونین تر از گذشته اما سال بهتری برای مردم افغانستان باشد. سخنگوی وزارت دفاع در توضیح این سخنانش گفته بود که ارتش افغانستان تقویت شده و متحدان این کشور نیز نیروی بیشتری به افغانستان اعزام خواهند کرد که در نتیجه توانایی افغانستان وحامیانش برای حمله به طالبان و شکست آنها بیشتر خواهد شد.

اوباما سوگند یاد کرد: امید را به جای ترس برگزیدیم
کرد

باراک اوباما به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا سوگند یاد کرد.آقای اوباما اولین رئیس جمهوری آفریقایی تبار آمریکاست. او با همان انجیلی سوگند یاد کرد براهام لینکلن در سال 1861 با آن سوگند خورده بود. او رئیس جمهوری بود که به برده داری در آمریکا پایان داد. همسر و فرزندان آقای اوباما در این مراسم حضور داشتند. آقای اوباما در سخنرانی خود که در جمع صدها هزار تن ادا شد و به طور مستقیم از تلویزیون های بین المللی پخش شد، گفت قدردان اعتمادی است که مردم به او داشته اند. رئیس جمهوری جدید آمریکا در این سخنان از جورج بوش، رئیس جمهور سابق به خاطر خدماتش به ملت و همکاری هایش در طول مدت انتقال قدرت قدردانی کرد. آقای اوباما گفت: "ملت ما علیه شبکه گسترده ای از خشونت و نفرت در جنگ به سر می برد، اقتصاد ما به شدت ضعیف شده است. بازار مسکن و کار در شرایط بدی است و کسب و کارها متوقف شده است. سیستم بهداشتی ما پر هزینه است و ناکامی های مدارس ما متعدد است و هر روز شواهد بیشتری به دست می آید که نشان می دهد نحوه استفاده ما از انرژی، زمین را تهدید و دشمنان را ما مستحکم تر می کند. رئیس جمهوری آمریکا در سخنان خود گفت چالش هایی که آمریکا و آمریکایی ها با آن روبرو هستند، واقعی است. او افزود این چالش ها جدی و شمار آنها زیاد است. آقای اوباما افرود: "ما امروز در اینجا جمع شده ایم، چون ما امید را به جای ترس انتخاب کردیم، وحدت را به جای بحران و اختلاف."اولین رئیس جمهوری آفریقایی تبار آمریکا گفت زمان آن رسیده تا دوباره بر این ارزش ها و باورهایی که نسل به نسل به ما رسیده،تائید کنیم که مطابق با وعده الهی، همه برابر و آزاد هستند. رئیس جمهور آمریکا گفت اطمینان میان حکومت و مردم باید احیا شود. آقای اوباما در سخنان خود که با استقبال مردم روبرو شد خطاب به جهان اسلام گفت: "ما به دنبال راهی برای به جلو رفتن هستیم که بر مبنای منافع مشترک و احترام متقابل است." او افزود: " رهبرانی در سراسر جهان که به دنبال بحران هستند و می خواهند ناکامی های جوامع خود را به گردن غرب بیاندازند، بدانند که مردمشان در مورد آنها بر مبنای آنچه بنا کرده اند قضاوت خواهند کرد، نه بر اساس آنچه از میان برده اند." آقای اوباما گفت آمریکا نشان خواهد داد که دوست هر ملت و فردی است که به دنبال صلح و منزلت است. او افزود که عراق را به مردم این کشور تحویل خواهد داد و در افغانستان صلح به وجود خواهد آورد.رئیس جمهوری آمریکا تاکید کرد که کشورش با دوستان قدیمی و جدید برای کاهش تهدیدهای اتمی همکاری می کند و با بحران گرمایش زمین به مقابله خواهد پرداخت. تدابیر امنیتی که برای این مکان و مراسم امروز در نظر گرفته شده، بی سابقه است و بالغ بر 40 هزار مامور امنیتی به خدمت خوانده شده اند. گزارشگران می گویند مردم در سراسر آمریکا احساس می کنند که امروز شاهد وقوع تاریخ هستند.حدود دو میلیون نفر در پارک ملی آمریکا، در محوطه بیرونی محلی که مراسم در آن شکل می گرفت جمع شده بودند. هنگامی که آقای اوباما وارد محل شد، جمعیت یک صدا ابراز شادمانی کرد.آرتا فرانکلین، خواننده سرشناس آمریکایی در این مراسم برنامه اجرا کرد و سپس بیست و یک توپ به صدا در آمد.پس از پایان مراسم، آقای اوباما با جورج بوش خداحافظی کرد. رئیس جمهور سابق آمریکا با یک فروند هلیکوپتر کاخ سفید را ترک کرد. قرار است جورج بوش همراه با لورا وش به تگزاس برود. هزاران نفر از طرفداران رئیس جمهور سابق در ایالت تگزاس برای خوشامدگویی منتظر ورود او هستند. دیک چنی، معاون آقای بوش نیز در این مراسم به علت مشکلات قلبی اش بر روی ویلچر حضور داشت.

امنیت همه جانبه برای اوباما
زمانی روسای جمهوری آمریکا می توانستند در مراسم تحلیف خود در ماشین های روباز حضور داشته باشند.جان اف کندی، آخرین رئیس جمهوری بود که چنین حضوری را تجریه کرد.او همچنین آخرین رئیس جمهوری بود که بدون حفاظ ضد گلوله سوگند یاد کرد.چنین روزهایی دیگر تکرار نمی شوند.ماموران امنیتی آمریکا، لیموزین ضد گلوله جدید رئیس جمهوری تازه را در حین طی مسیر همراهی می کنند.ا در هر حال، مراسم تحلیف یک کابوس امنیتی است و مراسم سوگند باراک اوباما، بزرگ ترین چالش به شمار می رود.آماده کردن مراسمی چنین بزرگ مدتها طول کشیده و بارها نیروهای امنیتی این مراسم را به طور آزمایشی برگزار کرده اند.در یک پایگاه نظامی در واشنگتن، ماههاست که برای این مراسم برنامه ریزی می شود. نقشه های ماهواره ای از مرکز واشنگتن در اتاق کنترل این مرکز به دیوار آویخته شده اند. امروز افرادی که در این اتاق هستند، تمام حرکات رئیس جمهوری جدید را تحت کنترل قرار می دهند.آنها اگرچه امیدوار هستند اتفاقی نیفتد اما برای بدترین وضعیت نیز آماده اند.ژنرال ریچارد روو به احتمالات موجود اشاره می کند. "قطع گسترده برق"، خودرو یا خودروهای بمب گذاری شده، حملات اینترنتی، فروپاشی یک پل و یابه وجود آمدن وحشت میان جمعیت. او می گوید بزرگ ترین ترس، حمله بیولوژیکی، شیمیایی یا رادیواکتیو خواهد بود.این افراد برای هر سناریویی آماده هستند.در خارج از اتاق کنترل، نیروهای گارد ساحلی آمریکا حسگرهایی را نشان می دهند که برای کشف حوادث احتمالی است.این دومین مراسم تحلیف در آمریکا پس از حوادث یازده سپتامبر 2001 است.ژنرال روو می گوید آمریکا کماکان در جنگ به سر می برد.هلیکوپترها و جت های جنگی از آسمان واشنگتن مراقبت می کنند و تک تیراندازان در بالای ساختمان ها عبور و مرور را زیر نظر دارند.جاده ها و پل های منتهی به واشنگتن مسدود شده اند و هزاران پلیس مسلح همراه با سگ های پلیس در قطارهای زیر زمینی مستقر شده اند. سربازان و نیروهای لباس شخصی نیز در سراسر شهرپخش شده اند. چهار هزار پلیس واشنگتن و چهار هزار پلیس از کل کشور، مراسم امروز را پوشش می دهند.هزاران نیروی گارد ساحلی نیز فرا خوانده شده اند.این به غیر از پنج هزار سرباز و ملوانی است که در مراسم حضور دارند.57 سازمان دولتی در مراسم تحلیف اوباما دخیل هستند.هدایت کل عملیات امروز با پلیس مخفی آمریکا است که خود را یکی از زبده ترین نیروهای امنیتی در جهان می داند و از زمان ترور ویلیام مک کینلی، رئیس جمهوری پیشین آمریکا در سال 1901 مامور محافظت از روسای جمهور هستند. ماموران این سازمان در کنار لیموزین آقای اوباما حضور خواهند داشت و صدها نیروی آن در میان جمعیت خواهند بود.این سازمان از یک سال پیش آقای اوباما را تحت مراقبت خود دارد.برای رئیس جمهوری جدید ماشین لیموزین جدیدی نیز ساخته شده که دیو نام دارد و بیشتر شبیه یک تانک است تا یک خودرو.این خودرو توسط شرکت کادیلاک ساخته شده است.ماموران امنیتی برای هر نوع حادثه احتمالی آماده شده اند.هنوز کسی نمی داند چه تعداد مردم در مراسم شرکت می کنند اما گمان می رود مراسم تحلیف آقای اوباما، بزرگ ترین مراسم امسال در جهان باشد.

کرزی از تصمیم در بستن گوانتانامو استقبال
حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان از تصمیم باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا برای بستن زندان گوانتانامو استقبال کرده است.آقای اوباما روز پنجشنبه، ۳ جدی دستور داد که محاکمه زندانیان گوانتانامو برای ۱۲۰ روز به حال تعلیق درآید. رئیس جمهوری آمریکا در این دستور خود گفته است که این زندانیان هنگام بستن بازداشتگاه گوانتانامو به کشورهای خود آنان، یا به کشوری ثالت و یا در بازداشتگاهی دیگری در آمریکا منتقل خواهند شد. اگرچه تا زمان بسته شدن بازداشتگاه گوانتانامو حدود یک سال دیگر نیاز است، اما دفتر آقای کرزی در اعلامیه ای گفته است که رئیس جمهوری افغانستان این اقدام را "اقدامی نیک برای جلب حمایت بیشتر بین المللی در مبارزه با تروریسم" دانسته است. آقای کرزی همچنین گفته است که این اقدام می تواند حمایت تمام ملت های دخیل در جنگ با تروریسم را بیشتر از گذشته جلب کند.آقای اوباما در زمان مبارزات انتخاباتی خود گفته بود که پس از دست یافتن به قدرت در آمریکا این بازداشتگاه را خواهد بست. او در نخستین روز کاری خود در کاخ سفید به بررسی این موضوع پرداخت و در روز دوم این دستور را صادر کرد. در حال حاضر نزدیک به ۲۵۰ زندانی متهم به اقدامات تروریستی در این بازداشتگاه، در خلیج کوبا به سر می برند. شماری از این زندانیان اعضای گروه های القاعده و طالبان افغانستان اند. پیش از این دهها عضو گروه طالبان از این بازداشتگاه و بازداشتگاه های آمریکایی ها در جاهای دیگر به افغانستان منتقل شدند. شماری از آنان آزاد شدند و برخی دیگر در زندانهای افغانستان تحت بازداشت دولت این کشور قرار گرفتند. دولت افغانستان همواره کوشش کرده است که زندانیان افغان در بازداشتگاه گوانتانامو به افغانستان منتقل شوند. شماری از فرماندهان برجسته طالبان در این بازداشتگاه به سر برده اند. آقای اوباما همچنین ریچارد هولبروک، نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل و از سیاستمداران برجسته این کشور را به عنوان نماینده خود در امور افغانستان و پاکستان برگزیده است. آقای هولبروک گفته است که اگر آمریکا بتواند برنامه های خود را در افغانستان منسجم کند، خواهد توانست میزان اثرگذاری آن را تا ده برابر افزایش دهد. دفتر رئیس جمهوری افغانستان همچنین می گوید هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در گفتگویی تلفنی به آقای کرزی گفته است که همکاری های آمریکا با افغانستان در زمینه های مختلف همچنان ادامه خواهد یافت. بر اساس اعلامیه دفتر آقای کرزی، رئیس جمهوری افغانستان در این گفتگوی تلفنی بر "همکاری و دوستی افغانستان و آمریکا تاکید کرد."در این اعلامیه همچنین آمده است که "مبارزه مشترک با تروریسم و مناسبات دو کشور" از موضوعهای محوری گفتگوی خانم کلینتون با آقای کرزی بوده است. این نخستین تماس یک مقام بلندپایه اداره باراک اوباما با حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان است. آمریکا از حامیان اصلی دولت افغانستان در مبارزه با شورشیان و همچنین بازسازی این کشور است
شباهت های اوباما و کندی
باراک اوباما چهل و چهارمین رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا و اولین رئیس جمهوری آفریقایی تبار این کشوراست .اوباما، یک بار دیگر بعد از دوره ریاست جمهوری جان اف کندی، بچه های کوچک یک رئیس جمهور در کاخ سفید زندگی خواهند کرد.چند ثانیه از پیروزی باراک اوباما نگذشته بود که نام کندی دوباره شنیده شد هر چند مقایسه باراک اوباما و جان اف کندی از مدتها قبل در زمان مبارزات انتخاباتی شروع شده بود.این دو سناتور جوان امریکایی، با خانواده ای جوان اما سابقه ای متفاوت، با یک مانع مشترک روبرو بودند. "تد سورن سن" یکی از کسانی که متن سخنرانی های جان اف کندی را برای او می نوشت درباره این مانع مشترک می گوید: "هم اوباما و هم کندی برنده انتخابات شدند برای کندی، مذهبش (مسیحی کاتولیک) و برای اوباما، رنگ پوستش می توانست برنده شدن را غیرممکن کند." سناتور تد کندی، برادر جان اف کندی هم با وارد شدن به صحنه مبارزات انتخاباتی اوباما، بار دیگر نام برادر خود را مطرح کرد: "گفته می شود که باراک اوباما، به یک آمریکای با ارزشهای والا و تلاشهای جسورانه اعتقاد دارد. اما وقتی که جان اف کندی، فکر رفتن به کره ماه را می کرد نمی گفت که این کار خیلی دور از واقعیت است." آقای اوباما درست در شب انتخابات در یک سخنرانی گفت: "راهی که در پیش روست بسیار طولانی ست. مسیرمان سربالایی شدیدی دارد . ممکن نیست که طی یک سال یا حتی یک دوره ریاست جمهوری به مقصد برسیم. اما مردم امریکا، هرگز مانند امروز، تا این اندازه امیدوار نبوده اند، که ما به مقصد خواهیم رسید. " این سخنرانی قبلا به شیوه ای دیگر از زبان جان اف کندی شنیده شده بود."همه اینها در یکصد روز اول حاصل نمی شود، در یک هزار روز اول هم میسر نیست. حتی ممکن است در دوره حکومت این دولت هم، امکان پذیر نباشد. یا شاید تا زمانیکه حیات بر روی این سیاره وجود دارد، اما اجازه بدهید کار را شروع کنیم." جان اف کندی شروع کرد در سال 1963 طی سخنرانی معروفش گفت از اینکه خود را یک برلینی می داند به خود می بالد.در تابستان گذشته هم باراک اوباما در برلین آلمان در همین ارتباط سخن گفت: "به برلین نگاه کنید، جایی که دیوار آن فروریخت، در حقیقت مردم یک قاره به هم نزدیکتر شدند و تاریخ ثابت کرد که هیچ چالشی برای جهان آنقدر بزرگ نیست که نتوان از پس آن بر آمد." رابرت دالک کسی است که بیوگرافی کندی را نوشته است . او می گوید تصمیم باراک اوباما برای سخنرانی در برلین در تابستان گذشته اصلا تصادفی نبود. یکی دیگر از ویژگی های مشترک میان باراک اوباما و جان اف کندی، کابینه ای یکدست است. رابرت دالک معتقد است که یک تفاوت عمده در همین جا وجود دارد و آن این است که رئیس جمهوری جدید امریکا دوستان و همراهان بیشتری در کنگره خواهد داشت: "اوباما اکثریت را در سنا و مجلس نمایندگان دارد، که من فکر می کنم می تواند برای تصویب قوانین بر آنها تکیه کند ولی کندی با کنگره ای سروکار داشت که در آن دمکراتهای محافظه کار هم وجود داشتند. آنها درمورد لایحه های مهمی که کندی می خواست به تصویب برساند مقاومت می کردند. " با توجه به مشکلات اقتصادی ای که باراک اوباما با آنها روبروست، قطعا همراهی کنگره برای او از اهمیت زیادی برخوردار است اما او در یک سخنرانی که هفته گذشته درباره شرایط اقتصادی امریکا ایراد کرد گفت: "یک هدف مشترک، تاکید بر این است که اولین سوالی که هریک از ما می پرسیم این نیست که چه چیزی برای من خوب است بلکه باید بپرسیم چه چیزی برای کشوری که فرزندان من به ارث می برند مناسب است؟" و جان اف کندی سال ها پیش گفته بود: "هموطنان امریکایی من! نپرسید که کشورتان چه کاری می تواند برای شما انجام دهد. بپرسید که شما چه کاری می توانید برای کشورتان انجام دهید. " تد سورن سن فردی که این متن را برای جان اف کندی نوشته بود، اکنون امیدوار است که سخنرانی اوباما بتواند نوید بخش شروع جدیدی باشد.

نظرسنجی: توقع بالای جهان از اوباما
نظرسنجی جدیدی که به وسیله سرویس جهانی بی بی سی انجام شده بیانگر خوشبینی مردم جهان نسبت به ریاست جمهوری باراک اوباما است.در نظرسنجی از هفده هزار نفر در هفده کشور جهان مشخص شد ۶۷ درصد پاسخ دهندگان انتخاب آقای اوباما به ریاست جمهوری آمریکا را در تقویت رابطه این کشور با سایر کشورهای جهان مهم می دانند. این نظرسنجی همچنین نشان می دهد پاسخ دهندگان خواستار قرار گرفتن بحران اقتصاد جهانی در بالای فهرست اولویت های کاری رئیس جمهوری جدید آمریکا هستند. سایر اولویت های مورد نظر پاسخ دهندگان عبارتند از: خروج نظامیان آمریکا از عراق، مقابله با تغییرات آب و هوایی و کمک به پایان مناقشه خاورمیانه. نظرسنجی مشابهی که شش ماه قبل به وسیله بی بی سی انجام شد نشان می داد تنها ۴۷ درصد افراد مورد پرسش نقش آقای اوباما را در بهبود روابط آمریکا با سایر کشورها مهم می دانستند. به رغم خوشبینی عمومی نسبت به ریاست جمهوری باراک اوباما، مردم روسیه و ژاپن از روند مشابهی در استقبال از رئیس جمهوری آمریکا پیروی نمی کنند. بر اساس این نظرسنجی تنها ۴۸ درصد پاسخ دهندگان حضور آقای اوباما را در کاخ سفید برای بهبود روابط آمریکا با جهان مهم می دانند. این رقم برای روسیه ۴۷ درصد است. در این حال، بیشترین خوشبینی به باراک اوباما در اروپا دیده می شود. به عنوان مثال در ایتالیا و آلمان نردیک به ۸۰ درصد پاسخ دهندگان از انتخاب آقای اوباما استقبال کرده اندنظرسنجی سرویس جهانی بی بی سی به غیر از مصر و هند پیش از آغاز مناقشه در نوار غزه انجام شد. در مصر ۷۵ درصد پاسخ دهندگان پایان مناقشه خاورمیانه را مهم ترین اولویت آقای اوباما دانسته اند. به طور کلی، ۷۲ درصد از پاسخ دهندگان بحران اقتصاد جهانی و ۵۰ درصد نیز خروج نظامیان آمریکایی از عراق را اولویت اول آقای اوباما می دانند. این رقم به ترتیب برای مقابله با تغییرات آب و هوایی، کمک به پایان مناقشه در خاورمیانه و کمک به دولت افغانستان برای مقابله با طالبان به ترتیب 46، ۴۳ و ۲۹ درصد بود. در این حال، اولویت های پاسخ دهندگان آمریکایی با سایر کشورها متفاوت است. به گفته ۷۵ درصد پاسخ دهندگان آمریکایی مقابله با بحران اقتصادی در جهان باید اولویت نخست آقای اوباما باشد. موضوع افغانستان برای ۴۶ درصد از پاسخ دهندگان آمریکایی مهم بود. ۶۰ درصد از پاسخ دهندگان آمریکایی هم بهبود روابط کشورشان با جهان را از اولویت های اصلی باراک اوباما دانسته اند. نظرسنجی سرویس جهانی بی بی سی در آمریکا، بریتانیا، آلمان، ایتالیا، شیلی، چین، مصر، روسیه، اسپانیا، فرانسه، ترکیه، مکزیک، غنا، هند، اندونزی و نیجریه انجام شده است.
نزدیکان بن لادن در دادگاه حاضر شدند
دو تن ازطراحان حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در دادگاهی در بازداشتگاه نظامی گوانتانامو حاضر شده اند تا به اتهامات خود پاسخ دهند. رمزی بین الشیبه در دادگاه گفت از این حملات احساس غرور می کند و خالد شیخ محمد گفت از مرگ هراسی ندارد و کارش را در راه خدا انجام داده است. این دو تن جزئی از یک گروه پنج نفری از نزدیکان اسامه بن لادن هستند که در بازداشتگاه گوانتانامو محاکمه می شوند. این در حالی است که گفته می شود باراک اوباما، رئیس جمهوری منتخب آمریکا قصد دارد پس از انجام مراسم تحلیف فرمان تعطیلی این بازداشتگاه جنجالی را صادر کند. جلسه روز دوشنبه دادگاه با هدف بررسی وضع روانی رمزی بین الشیبه برگزار شد تا مشخص شود آیا او می تواند از خود در برابر هیات منصفه دفاع کند یا خیر؟ آقای بن الشیبه و سایر اعضای این گروه می گویند نمی خواهند وکلای نظامی آمریکا دفاع از آنها را برعهده بگیرند.جاناتان بیئل، خبرنگار بی بی سی که در جلسه دادگاه حضور داشت می گوید متهمان چندین بار سعی کردند با قطع کردن سخنان قاضی جلسه را مختل کنند. هنگامی که نگهبانان دستبند رمزی بین الشیبه را باز می کردند، او بلند فریاد زد: "ما کاری را که باید می کردیم، کردیم و ما به یازدهم سپتامبر افتخار می کنیم." خالد شیخ محمد هم که متهم به طراحی حملات یازدهم سپتامبر است و دولت آمریکا را به شکنجه خود متهم کرده است، در دادگاه گفت: "افرادی که من راشکنجه کردند از دولت آمریکا حقوق گرفته اند و وکلا نیز همین طور." او همچنین گفت که او و دوستانش از حکم اعدام هراسی ندارند زیرا در راه خدا جهاد کرده اند.زمانی که قاضی دادگاه به خالد شیخ محمد درباره اخلال در جلسه دادگاه هشدار داد، او گفت: "این تروریسم است نه دادگاه. شما به ما فرصت صحبت کردن نمی دهید." دادستان ها و وکلای دفاع متهمان حملات یازدهم سپتامبر به علت نامشخص بودن وضع بازداشتگاه گوانتانامو از دادگاه خواسته اند محاکمه این افراد را تا بعد از مراسم تحلیف آقای اوباما به عقب بیندازد. با این درخواست مخالفت شده است. مشاوران باراک اوباما می گویند رئیس جمهوری جدید آمریکا قصد دارد بازداشتگاه گوانتانامو را تعطیل کند.اما تعطیلی این زندان به خاطر بازداشت ۲۴۵ نفر از مظنونان جنگ آمریکا با تروریسم کار آسانی نیست و آقای اوباما این کار را یک چالش دانسته است. بازداشتگاه گوانتانامو در سال ۲۰۰۲ تاسیس شد و در مراحل اولیه حدود ۷۵۰ تن در این اردوگاه زندانی بودند.
اهمیت تصمیم اوباما درباره گوانتانامو چیست؟
همانگونه که انتظار می رفت، رییس جمهوری باراک اوباما خیلی سریع به موضوع گوانتانامو پرداخت. تصمیم او برای درخواست تعطیلی دادگاه های نظامی این بازداشتگاه که بسیار مورد انتقاد قرار داشته اند، قطعی ترین نشانه ای است که از قصد رییس جمهوری آمریکا برای تعطیلی گوانتانامو خبر می دهد. باراک اوباما به عنوان یکی از اولین اقدامات اساسی خود در اولین روز کاری خود در این مقام، خواستار تعلیق محاکمات در گوانتانامو، بازداشتگاه نظامی آمریکا، تا مدت 120 روز شده است. به نظر می رسد این حرکت هوشمندانه، که به صورتی قانونی انجام شده، با این هدف طراحی شده است که به دولت جدید فرصت دهد ساز و کاری را تعریف کند تا وضعیت ۲۴۸ زندانی که هنوز در گوانتانامو به سر می برند، روشن شود. هرچند که این کار چندان آسان نیست. در همان ابتدای کار، دولت آمریکا با دو مشکل کلیدی روبرو است. نخست آن که باید تصمیم بگیرد کدام زندانی ها همچنان تحت پیگرد باشند و کدام زندانی ها می توانند آزاد شوند. این کار هم چندان به راحتی امکان پذیر نیست. مدارکی که علیه برخی زندانیان وجود دارد، ممکن است همان اعتراف هایی باشد که زیرشکنجه به دست آمده اند. همچنین در باره زندانیانی که قرار است تحت پیگرد باشند و محاکمه شوند، این مشکل وجود دارد که آیا باید یک دادگاه فدرال معمولی برای آنها تشکیل شود یا به جای آن، ساز و کار دادگاه های نظامی جنگی به کار گرفته شود. همچنین در باره کسانی که دولت می خواهد از گوآنتانامو آزاد کند، که احتمالا حدود ۱۵۰ نفر هستند، این مشکل وجود دارد که آنها چگونه و کجا سکنی داده خواهند شد. بسیاری از آنها را نمی توان به کشورشان بازگرداند، چون بیم آن وجود دارد که با آنها بدرفتاری شود یا اجازه پیدا کنند بار دیگر وارد جنگ شوند. برخی متحدان اروپایی آمریکا، اشاره کرده اند که آماده خواهند بود تعدادی از این زندانیان را بپذیرند، ولی به نظر می رسد به احتمال زیاد، نخواهند توانست تمام آنها را تحویل بگیرند. انتظار می رود دولت جدید آمریکا، به زودی سیاست خود را در باره زندان گوانتانامو اعلام کند. این اتفاق حتی ممکن است امروز و در نخستین روز کاری آن بیافتد. اطمینان زیادی وجود دارد که دولت، به طور رسمی گوانتانامو را تعطیل می کند و تنها پرسشی که باقی مانده، این است که چقدر طول خواهد کشید تا این اتفاق بیافتد. امانظرایران نسبت به اوباما چیست؟آقای متکی گفت: اعتراف صادقانه دولت جدید آمریکا به غلط بودن سیاست‌های گذشته این کشور شاید در تدوین سیاست‌های منطقی که منافع مردم آمریکا را در بر داشته باشد و مزاحمتی برای مردم دیگر جهان ایجاد نکند، کمک کند. آقای متکی در پاسخ به سوالی درمورد برخورد ایران با دولت جدید آمریکا گفت: کماکان ترجیح می‌دهیم ببینیم سیاست‌های عملی دولت آمریکا چه خواهد بود. مقام های ایرانی از ابتدای انتخاب آقای اوباما به عنوان رئیس جمهوری جدید آمریکا، واکنش های متفاوتی از خود نشان داده اند.هر چند تعدادی از نمایندگان مجلس، باراک اوباما را همانند دیگر روسای جمهوری آمریکا توصیف کرده اند و حتی علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران در یک مورد لحن آقای اوباما را "شبیه گاو چران ها" خوانده بود، مقام های دولت ایران نگاهی عمدتا مثبت به انتخاب آقای اوباما داشته اند. محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در اقدامی که در تاریخ سی ساله ایران بی سابقه بود، با ارسال نامه ای انتخاب آقای اوباما را به او تبریک گفت. مقام های وزارت امور خارجه ایران نیز تاکنون چندین از آقای اوباما خواسته اند پس از روی کار آمدن، سیاستی را که این کشور در قبال ایران داشته است، تغییر دهد. پیش از این آقای متکی گفته بود "معمولا روسای جمهوری آمریکا در زمان انتخابات نسبت به زمانی که در کاخ سفید هستند مواضع متفاوتی اتخاذ می‌کنند، لذا ما ترجیح می‌دهیم صبر کنیم تا ببینیم در کاخ سفید و در ۲۱ ژانویه سیاست‌های اعلام شده توسط آقای اوباما چه خواهد شد."

احدی: در ثبت نام رای دهندگان افغان تقلب شده است

ارسالی :فضل احمد
در افغانستان ۲۷ قاچاقچی محکوم به زندان شد
دادگاه ویژه مبارزه با مواد مخدر افغانستان می گوید ظرف سه ماه اخیر ۲۷ قاچاقچی را محکوم به زندان کرده و همچنین بیش از دو و نیم تن مواد مخدر توسط نیروهای ویژه مبارزه علیه مواد مخدر از بین برده شده است. سریر احمد برمک، سخنگوی این دادگاه گفت شماری از این قاچاقچیان کارمندان دولت هستند. تنها یک شهروند نیجریه ای نیز درمیان محکومانی است که به ۱۰ تا ۱۷ سال زندان محکوم شده اند. آقای برمک گفت چهارتن از کارمندان دولت که قصد داشتند هیروئین را از کابل به خارج قاچاق کنند، هرکدام به ۱۶ سال زندان و پرداخت بیش از یک میلیون افغانی (معادل ۲۰ هزار دالر) جریمه نقدی محکوم شدند. او از ذکر نام و مقام آنان خودداری کرد اما گفت آنها هیروئین را در میان سنگهای کاویده شده لاجورد ، جابجا کرده و می خواستند آنرا به خارج پست کنند، اما در اداره پست باز داشت شدند. آقای برمک گفت سه مامور امنیتی هم شامل افراد محکوم هستند، اما او جزئیات بیشتری در باره آنها ارائه نکرد.آقای برمک همچنین گفت ظرف سه ماه گذشته عده ای از قاچاقبران عمده مواد مخدر نیز باز داشته شده اند که پرونده آنها درحال بررسی است. او گفت در حال حاضر بیش از ۱۷۰ پرونده دیگر در ارتباط با قاچاق مواد مخدر در دادگاه ویژه مبارزه با مواد مخدر تحت بررسی است.این دومین باری است که دادگاه ویژه مواد مخدر فهرست طویلی از محکومان را اعلام می کند. مردم افغانستان با استقبال از محاکمه قاچاقبران مواد مخدر، سوالی را نیز می پرسند و آن اینکه چرا قاچاقبران عمده مواد مخدر در میان این محکومان نیستند. افزایش تولید و قاچاق مواد مخدر از مواردی است که سبب بیشتر شدن انتقاد هایی از سوی جامعه جهانی بر دولت افغانستان شده است، در آخرین مورد از این انتقاد ها هیلاری کلنتون وزیر خارجه دولت اوباما، دولت افغانستان را "دولت تخدیر" خواند. اما مقام های افغان می گویند در مناطقی که تحت تسلط کامل دولت است کشت خشخاش و تولید مواد مخدر کاهش یافته اس
احدی: در ثبت نام رای دهندگان افغان تقلب شده است
انوارالحق احدی وزیر پیشین دارایی و یکی از نامزدان ریاست جمهوری افغانستان، کمیسیون انتخابات را به جعل و تقلب در روند ثبت نام رای دهندگان متهم کرده است. آقای احدی در گفتگویی ویژه با بی بی سی گفته است که کمیسیون برگزاری انتخابات افغانستان با استفاده از نفوذ دولتی در برخی محلات افرادی را ثبت نام کرده است که واجد شرایط رای دهی نیستند. آقای احدی می گوید شواهد و اسنادی در اختیار دارد که نشان می دهند کمیسیون برگزاری انتخابات با استفاده از نفوذ مقامات محلی برای افرادی کارت شرکت در انتخابات آینده را توزیع کرده است که واجد شرایط رای دهی نیستند. به همین دلیل آقای احدی می گوید که شمار ثبت نام شدگان در انتخابات سال روان به شانزده میلیون نفر واجد شرایط رای دهی افزایش یافته است. وی نسبت به واقعی بودن این رقم ابراز تردید کرده است. آقای احدی گفت: "همین حالا گزارشهایی است که در ثبت نام رای دهندگان بسیار جعل شده است. کمیسیون انتخابات می گوید که بیشتر از ۱۶ میلیون نفر کارت شناسایی رای دهنده گرفته اند، در حالی که تا حال معلوم نیست که کل نفوس کشور به ۳۰ میلیون می رسد یا نه. لا اقل ۵۰ درصد نفوس حق رای ندارند، به دلیل این که سن آنها از ۱۸ کمتر می باشد. پس ۱۶ میلیون نفر چطور می توانند کارت رای داشته باشند؟" او افزود: "من گزارشهایی از جاهای مختلف دارم که ماموران حکومت در این کار (ثبت نام رای دهندگان) به طور واضح مداخله کرده اند و کارت های جعلی، خصوصاً به نام زنها ساخته شده است. من این موضوعها را با کمیسیون انتخابات مطرح می کنم."
تکذیب کمیسیون انتخابات :
این نامزد انتخابات ریاست جمهوری در این خصوص از اعمال نفوذ فرد مشخصی سخن نمی گوید اما تلویحا دولت کنونی را به تلاش برای تاثیرگذاری بر نحوه رای گیری متهم می کند. درمقابل، کمیسیون برگزاری انتخابات با رد این ادعا می گوید که اگر نامزدان انتخابات ریاست جمهوری افغانستان چنین اسنادی را در اختیار داشته باشند می توانند این کمسیون را در جریان قرار دهند. نور محمد نور، سخنگوی کمیسیون برگزاری انتخابات دلیل افزایش شمار ثبت شدگان را گرفتن دو یا بیشتر کارت شرکت در انتخابات به وسیله یک نفر می خواند که این موضوع نیز به سادگی در جریان بررسی های کمیسیون قابل تشخیص است. به گفته آقای نور هر کسی که بیشتر از یک کارت داشته باشد، کارت دیگرش غیرقابل استفاده خواهد شد. آقای نور گفت: "من این مساله را کاملاً رد می کنم. اگر کدام مشکلی کدام حزبی داشته باشد می تواند با کمیسیون مستقل انتخابات مستقیماً تماس بگیرند. این جا اداره ارتباط خارجه داریم، تمام احزاب با ما ارتباط نزدیک دارند- البته ما با آنها ارتباطات کاری داریم." سخنگوی کمیسیون انتخابات افزود: "اگر احیاناً کدام تخطی صورت گرفته باشد و ایشان (آقای احدی) ثبوتی داشته باشند می شود که به خود کمیسیون مستقل انتخابات تشریف بیاورند و ثبوت خود را پیشکش کنند." با آن که هنوز مبارزات انتخاباتی افغانستان رسماً آغاز نشده، ولی از همین حالا برخی نامزدان احتمالی انتخابات آینده ریاست جمهوری فعالیتهای خود را با باز کردن دفاتر و محل های ویژه دید و بازدید ها با مردم و طرفدارانشان شروع کرده اند و طبیعی است که بحثهایی از این دست در روز های آینده بازار گرم تری خواهند یافت. موضوع تقلب در روند برگزاری انتخابات در افغانستان چیز تازه ای نیست و بسیاری از نامزدان دور اول انتخابات ریاست جمهوری این کشور در پنج سال پیش نیز این گونه ادعا ها را مطرح کرده بودند. در عین حال انورالحق احدی ظاهرا نخستین نامزد انتخابات ریاست جمهوری است که کمیسیون برگزاری انتخابات را به تقلب در ثبت نام رای دهندگان متهم می کند

دریک تولد بی درد ،مادری در آمریکا هشت گانه زائید

ارسالی:عبدالواحد حمیدی
دریک تولد بی درد ،مادری در آمریکا هشت گانه زائید
در رخدادی نادر، زنی در کالیفرنیای آمریکا هشت گانه زائیده است.شش فرزند پسر و دو دختر این زن به وسیله عمل سزارین در بیمارستانی در لس آنجلس به دنیا آمدند.وزن نوزدان این زن هنگام تولد بین 820 گرم تا یک و نیم کیلوگرم بود.یکی از پزشکان بیمارستان محل تولد این هشت گانه ، نوزدان این زن را پرتحرک و شلوغ توصیف کرده است.مادر این نوزادن از منابع بیمارستانی خواسته است اطلاعات زیادی را درباره او و فرزندانش منتشر نکنند.این دوم مورد تولد هشت گانه ست که ثبت شده است.اولین هشت گانه گی های ثبت شده در سال 1998 در هیوستون تگزاس به دنیا آمدند. یکی از این نوزدان یک هفته پس از تولد جان خود را از دست داد ولی بقیه آنها در دسامبر گذشته تولد خود را جشن گرفتند. نکم چوکوو، مادر هشت گانه گی های تگزاسی که خود اهل نیجریه است، در واکنش به تولد هشت گانه گی های جدید گفت که والدین آنها زندگی شلوغی را در پیش رو دارند. خانم چوکوو خطاب به آنها گفت: "فقط لذت ببرید. این یک تحفه است، واقعا یک غنیمت بزرگ است." او گفت برای والدین هشت گانه گی های جدید دعا خواهد کرد.
گرمایش زمین نابودی پنگوئن ها را به همراه دارد
محققان می گویند نسل پنگوئن های امپراتور به علت تغییرات آب و هوایی رو به انقراض است.محققان موسسه تحقیقاتی اقیانوس شناسی وودز هول در آمریکا با بررسی مدل های هواشناختی و مقایسه آن با مساحت مناطق پوشیده از یخ در قطب جنوب پیشبینی می کنند ۹۵ درصد جمعیت پنگوئن های امپراتور تا سال ۲۱۰۰ منقرض شود. الگوهای جمعیتی پنگوئن های امپراتور در ۴۳ سال گذشته نیز در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است.بر این اساس، تا ۹۱ سال دیگر تنها ۶۰۰ جفت پنگوئن امپراتور در قطب جنوب زندگی خواهد کرد.پنگوئن امپراتور تنها نوع پنگوئن است که در زمستان سخت و سرد قطب جنوب تولید مثل می کند. جمعیت انبوه این جانوران در هنگام زمستان مسافت های طولانی را بر روی یخ های قطبی راه پیمایی می کنند تا در عمق خشکی زاد و ولد کنند. پنگوئن های ماده پس از گذاشتن تنها یک تخم، برای تغذیه راهی اقیانوس می شود و پنگوئن نر تا زمان بازگشت جفت خود، برای مدتی طولانی عهده دار نگهداری و محافظت از جوجه اش می شود. هر چه سطح یخ های قطبی گسترده تر باشد، منابع غذایی پنگوئن های امپراتور سفراوان تر است. کاهش سطح این یخ ها به معنی مشکل تر شدن ادامه بقای آنهاست. استفانی جنووریه، سرپرست محققان موسسه وودز هول می گوید برخلاف سایر گونه ها، به نظر نمی رسد پنگوئن های امپراتور بتوانند با تطابق الگوهای جفتگیری از انقراض نجات پیدا کنند. او گفت: "برخلاف بعضی دیگر از گونه های پرندگان قطبی که چرخه زندگی خود را تغییر داده اند، پنگوئن ها نمی توانند به سرعت خود را منطبق کنند." به گفته خانم جنووریه این مشکل زمانی حادتر می شود که متوجه سرعت بالای تغییرات آب و هوایی می شویم.

ایذ: افزایش مصیبتی بر مصائب افغاستان:

به کوشش : جان محمدقرین
ایذ: افزایش مصیبتی بر مصائب افغاستان:
وزیر صحت عامه ی ایران ابراز نگرانی کرد ه که رفتار پرخطر جنسی عامل بروز موج جدیدی از انتقال ویروس اچ آی وی (عامل انتقال بیماری ایدز)، در این کشور شده است، در بسیاری از گزارش های که از نقاط مختلف ایران تهیه شده کارشناسان ظاهرا یک گام جلوتر رفته و بر رفتار پرخطر در روابط جنسی "نامشروع" تاکید کرده اند.دکتر محمد مهدی خواجه ئیان، معاون فنی مرکز بهداشت دانشگاه علوم پزشکی بوشهر، روز دوشنبه ضمن اشاره به خون های آلوده و معتادان تزریقی به عنوان عوامل اصلی گسترش ایدز در ایران گفت: " ... باید زمینه فرهنگ خویشتن داری در زمان تجرد، وفاداری به همسر و ... در جامعه گسترش یابد."اول دسامبر، سال گذشته ی میلادی (روز جهانی ایدز) براساس گزارش رادیوئی حساسیت اجتماعی علیه بیماری ایدز در افغانستان باعث شده که بسیاری از مبتلایان به این بیماری به مراکز درمانی مراجعه نکنندوزارت بهداشت (صحت)افغانستان اعلام کرده است که هفت تن از بیماران مبتلا به بیماری ایدز در این کشور جان داده اند.در گزارشی که وزارت صحت (بهداشت) افغانستان در این مورد منتشر کرده، مشخص نشده است که این افراد در کجا و چه زمانی درگذشته اند.براساس این گزارش در حال حاضر بیش از ۵۰۰ تن در افغانستان رسماً به ثبت رسیده اند. اما به نظر بسیاریها ممکن است شماری واقعی افراد مبتلا به این بیماری بسیار بیشتر از این باشد.مقامهای وزارت بهداشت می گویند براساس بررسی که در سال ۲۰۰۸ میلادی انجام داده اند، ممکن است شمار افراد آلوده به ویروس اج آی وی/ایدز از ۲۰۰۰ نفر تا ۲۵۰۰ تن برسد.وزارت بهداشت افغانستان می گوید بر اساس بررسی اخیر این وزارت ویروس اچ آی وی (HIV) در میان نیم درصد کل نفوس افغانستان شیوع یافته و حالا این بیماری به یک مشکل اجتماعی در این کشور مبدل شده است.مقامهای بهداشتی افغانستان این آمار را نسبت به آمار مبتلایان به این بیماری در کشورهای دیگر کم تر می دانند.وزارت بهداشت افغانستان می گوید شمار قابل توجهی از مبتلایان به بیماری ایدز معتادانی اند که از طریق استفاده از سرنگ های مشترک مبتلا به بیماری ایدز شده اند.ادامه جنگ، فقر، سطح پایین سواد، مهاجرت های داخلی و خارجی، اعتیاد، روابط پرخطر جنسی و انتقال غیر مصون خون از یک فرد به فرد دیگر، از دیگر عواملی است که به گفته وزارت بهداشت افغانستان زمینه ابتلا به این بیماری را در این کشور هموار کرده است.وزارت بهداشت افغانستان برای مبارزه با بیماری ایدز "برنامه ملی کنترل ایدز" را به اجرا گذشته است و بالا بردن سطح آگاهی مردم از این بیماری بخش مهم این برنامه را تشکیل می دهد.بانک جهانی پروژه پیشگیری از ابتلا به بیماری ایدز در افغانستان را تا حال بیش از ۱۰ میلیون دلار کمک کرده است. شماری از سازمان های بزرگ بین المللی دیگر نیز دولت افغانستان را در زمینه پیشگیری و کنترل این بیماری کمک می کنند.پیشتر از این وزارت بهداشت افغانستان اعلام کرده بود که برای نخستین بار دارویی را برای پیشگیری از پیشرفت بیماری ایدز در بیماران مبتلا به این بیماری وارد می کند.سیف الرحمان رئیس برنامه ملی کنترل ایدز افغانستان گفت این دارو را به طور رایگان در اختیار ۴۰ بیماری که سیستم دفاعی بدن آنها به شدت آسیب دیده، قرار داده.پیش از این بیماران مبتلا به این بیماری، تنها مشاوره های بهداشتی دریافت می کردند.در افغانستان به دلیل حساسیت شدیدی که علیه این بیماری وجود دارد، معمولاً مبتلایان به این بیماری از افشای هویت خود خودداری می کنند.این موضوع باعث شده است شماری زیادی از افراد آلوده به ویروس اچ آی وی به مراکز درمانی و مشاوره مراجعه نکنند. به همین دلیل شمار دقیق افراد مبتلا به این بیماری هم تا حال مشخص نشده است. وزارت صحت افغانستان می گوید احتمالاً دو تا دو نیم هزار نفر در این کشور آلوده به ویروس (اچ آی وی) هستندبه پنداروزارت بهداشت افغانستان شیوع بیماری ایدز در این کشور نگران کننده نیست، اما عوامل شیوع این بیماری را نباید دست کم گرفت.مقامات این وزارت می گویند در حال حاضر 505 نفر مبتلا به بیماری ایدز رسماً به ثبت رسیده اند، اما شمار واقعی مبتلایان به این بیماری بیشتر از این است.آنان می گویند این آمار هنگام آزمایش خون افراد داوطلب و همچنین کسانی که برای دریافت یا اهدای خون به بیمارستان ها مراجعه کرده اند، به دست آمده است.تا اکنون برای مشخص کردن شمار واقعی بیماران مبتلا به ویروس اچ آی وی، ایدز، در افغانستان بررسی همه جانبه ای انجام نشده است.با وجود این وزارت صحت افغانستان می گوید احتمالاً دو تا دو نیم هزار نفر در این کشور آلوده به ویروس (اچ آی وی) هستند.محمد امین فاطمی، وزیر بهداشت افغانستان می گوید زمینه های انتشار ویروس این بیماری در افغانستان، در سطح محدودی نیست.آقای فاطمی، جنگ، فقر، مهاجرت، استفاده از سرنگ آلوده به ویروس (اچ آی وی) و عدم آگاهی مردم در مورد این ویروس را، از عوامل عمده انتشار (اچ آی وی) در افغانستان می داند.براساس آمار وزارت بهداشت، در حال حاضر نزدیک به 20 هزار معتاد تزریقی در افغانستان وجود دارد و بیشتر آنان از سرنگ مشترک استفاده می کنند.آقای فاطمی همچنین می گوید این بیماری از طریق استفاده از وسایل آلوده به ویروس (اچ آی وی) در آرایشگاهها هم منتقل می شود.وزیر بهداشت افغانستان، تماس جنسی پرخطر با افراد متعدد را یکی دیگر از عوامل انتقال ویروس (اچ آی وی) دانست. برخی می گویند مبتلایان به این بیماری می کوشند بیماری خود را به همین دلیل پنهان کنند.رابطه جنسی و ابتلا به بیماری ایدز در افغانستان همواره یک رسوایی بزرگ و مایه شرمساری دانسته می شود. به همین دلیل پیش از این مقامات تلاش می کردند رابطه جنسی را در انتقال ویروس بیماری ایدز مهم جلوه ندهند. مقامات وزارت بهداشت می گویند در حال حاضر شش مرکز آزمایش خون در شهرهای کابل، هرات، مزار شریف، بدخشان، جلال آباد و زندان مرکزی کابل وجود دارد که به مبتلایان این بیماری مشوره می دهند.وزارت بهداشت می گوید اکنون وزارت های عدلیه (دادگستری)، داخله (کشور)، مبارزه با مواد مخدر و آموزش وپرورش (تعلیم وتربیه)در مبارزه با بیماری ایدز با وزارت بهداشت همکاری می کنند.بانک جهانی و موسسه "گلوبل فند" در سال جاری بیش از بیست میلیون دلار را برای مبارزه با این بیماری به وزارت بهداشت افغانستان کمک کردند. به گفته مقامات وزارت بهداشت، این پول در بخش های کاهش تبعیض در برابر بیماران، ایجاد سیستم های مراقبتی و افزایش ظرفیت کاری کارمندان بهداشتی به مصرف خواهد رسیدوزارت صحت می گوید تا اکنون در افغانستان نامهای حدود ۵۰۰ نفر آلوده به بیماری اچ آی وی/ایدز ثبت شده است .وزارت بهداشت افغانستان اعلام کرده که برای نخستین بار دارویی را برای جلوگیری از پیشرفت بیماری ایدز وارد این کشور می کند.مقامهای این وزارت می گویند این دارو از انتشار بیشتر ویروس اچ آی وی (HIV) در بدن بیماران آلوده به این ویروس جلوگیری می کند. همچنین آنان می گویند این دارو سیستم دفاعی بدن افراد مبتلا به بیماری ایدز را تقویت می کند.وزارت صحت می گوید مجموع دارویی که در مرحله نخست وارد افغانستان می شود به ارزش حدود ۵۰ هزار دلار است. آنان می گویند این دارو را به کمک سازمان جهانی بهداشت وارد افغانستان می کنند.سیف الرحمان رئیس برنامه ملی کنترل ایدز افغانستان می گوید این دارو به طور رایگان در اختیار ۴۰ بیماری که سیستم دفاعی بدن آنها به شدت آسیب دیده، قرار داده خواهد شد. به گفته مقام های وزارت صحت، پیش از این بیماران مبتلا به بیماری ایدز در افغانستان تنها مشاوره های بهداشتی دریافت می کردند. او گفت افغانستان در آینده نزدیک به کمک سازمانی موسوم به صندوق جهانی (Global Fund) مقدار بیشتر این دارو را در آینده نزدیک وارد افغانستان می کند.سیف الرحمان گفت این دارو گران قیمت است و وزارت صحت نمی تواند آن را به طور رایگان در اختیار تمام مراکز درمانی قرار دهد. همچنین مراکز مشاوره ویژه بیماران ایدز در شماری از ولایت های افغانستان وجود دارد و شماری از بیماران تا حال به این مراکز مراجعه کرده ومشاوره های لازم دریافت کرده اند. پزشکان می گویند مبتلایان به ایدز، باید این دارو را تا پایان زندگی خود همیشه مصرف کنند. اگر این دارو به صورت امنظم مصرف نشود، مقاومت دارویی در بدن بیمار ایجاد می شود و نتایج بدی در پی خواهد داشت.در افغانستان آمار دقیقی از کسانی که مبتلا به ایدز هستند وجود ندارد تا کنون 500 تن به مراکز درمانی ایدز مراجعه کرده و مشخص شده که آنها مبتلا به ویروس اچ آی وی مثبت هستند. پزشکان می گویند شمار بیشتر مبتلایان به بیماری ایدز در افغانستان را معتادان جوانی تشکیل می دهند که با استفاده از سرنگ مشترک هنگام تزریق مواد مخدر به این بیماری مبتلا شده اند. مقام های وزارت صحت می گویند به زودی برنامه ای را برای بررسی و مشخص کردن بیماران مبتلا به ایدز آغاز خواهند کرد.روزنامه اعتماد ملی ( ایران)نیز عنوان اصلی شماره امروز (11 ) خود را به خطر شیوع ایدز از راه روابط جنسی اختصاص داده و در ستون "سرلوحه" خود آورده است: "متاسفانه شرایط خاص اخلاقی و اجتماعی در ایران و برخی ملاحظات اخلاقی در پنهانکاری امور اخلاقی مربوط به جنسیت و روابط جنسیتی، سبب شده پدیده های ناهنجار از جمله ایدز به صورت مخفیانه و زیر زمینی گسترش یابد." در همین حال، کارشناسان همچنان از خلاء آماری در ارتباط با مبتلایان به ایدز در ایران شکایت دارند. عبدالرضا مصری، وزیر رفاه و تامین اجتماعی در مراسمی که به مناسبت روز جهانی ایدز در تهران برگزار شد، گفت: "از دیگر مشکلات این است که خود افراد نیز از بیماری شان اطلاعی ندارند تا اقدام به موقع برای پیشگیری از روند بیماری انجام شود و یا آموزش های لازم را برای کنترل آن ببینند."در حال حاضر آمار رسمی از شمار آلودگی ها به ویروس اچ آی وی در ایران بین 16 تا 18 هزار نفر است اما کارشناسان معتقدند که آمار واقعی بسیار بیشتر است.گفته می شود که بر اساس پیش بینی های کشوری رقم بیماران مبتلا به ایدز بیش از پنج برابر تعداد شناخته شده است.روند گسترش ایدز در نقاط مختلف جهان نقاط مشترک و متفاوت زیادی دارد. اخیرا کارشناسان در ایران سه مرحله برای گسترش بیماری ایدز در این کشور قائل شده اند و از آن به عنوان سه موج یاد می کنند: موج اول گسترش ایدز با ورود خون های آلوده آغاز شده، موج دوم گسترش از طریق معتادان تزریقی و موج سوم آن به خاطر تماس های جنسی نامشروع و نابهنجار رخ داده است. به گفته کامران باقری لنکرانی، وزیر بهداشت ایران، این کشور در حال حاضر در حال برنامه ریزی برای مقابله با موج سوم ویروس ایدز است.او ابراز امیدواری کرده است که موج سوم گسترش ایدز، همانند موج اول و دوم کنترل شود.کارشناسان در ایران معتقدند صدا و سیما (تلویزیون رادیو) و مطبوعات ابزار خوبی برای آموزش همگانی و ایجاد فرهنگ و آگاهی در باره این بیماری هستند اما در عین حال می گویند سیاستهای ویژه و برخی پنهانکاری های مسئولان در مورد ایدز، عملا این موقعیت ها را برای پیشگیری، از جامعه گرفته است.در دو دهه گذشته، تاکید اصلی کارشناسان در غرب برای مبارزه با این بیماری مهلک، بر رعایت پیشگیری های لازم و اجتناب از رفتارهای پرخطر بوده است. استفاده نکردن از کاندوم ( محافظت فزیکی )در روابط جنسی - بدون در نظر گرفتن تمایل و رفتار جنسیتی او - و همچنین اشتراک سرنگ و استفاده از سرنگ های آلوده در میان معتادان تزریقی، از جمله این رفتارهای پرخطر قلمداد می شود. بیماری ایدز،
چهارمین بیماری کشنده در جهان است و هم اکنون تخمین زده می شود که حدود 33 میلیون نفر در سراسر جهان آلوده به ویروس اچ آی وی هستند.برنامه ایدز سازمان ملل متحد تخمین زده است که تنها در سال 2007 حدود دو میلیون نفر در سراسر جهان در اثر ابتلا به بیماری ایدز جان خود را از دست داده اند معتقد است سرویس اطلاعاتی بریتانیا در آنچه اتفاق افتاده همدست آمریکا بوده و مقصر است. تحقیقات تازه حاکی از آن است که ویروس عامل بیماری ایدز، اچ آی وی، ممکن است برای بیش از یک قرن در میان انسان ها در گردش بوده باشد.تحلیل ها به روی یک نمونه اولیه از این ویروس در آفریقای مرکزی نشان می دهد که شیوع این ویروس در میان انسان ها ممکن است از دهه 1880 شروع شده باشد. دانشمندان قبلا تصور می کردند که جهش ویروس اچ آی وی از نوعی که خانواده میمون ها را مبتلا می کرد به نوعی که انسان را مبتلا می کند در دهه 1930 اتفاق افتاده باشد. مطالعه تازه حاکیست که اچ آی وی برای چندین دهه آرام آرام شیوع پیدا می کرد و در دهه 1980 ناگهان رشد انفجاری یافت. ایدز جان حداقل 25 میلیون نفر را در سراسر جهان گرفته و میلیون ها نفر نیز به آن مبتلا هستند.کارشناسان آمریکایی یکی از اولین نمونه های این ویروس که در سال 1959 در جمهوری دموکراتیک کنگو پیدا شد را تحلیل کردند.نتیجه این مطالعه در نشریه "نیچر" چاپ شده است که می گوید ویروس احتمالا در فاصله 1884 تا 1924 از حیوان به انسان منتقل شد.به اعتقاد آنها شهرهای تازه تاسیس احتمالا به رشد و نمو ویروس کمک کرده است.بیماری ایدز که اچ آی وی عامل آن است اولین بار در سال 1981 توسط پزشکان شناسایی شد.دکتر مایکل وروبی که این تحقیقات را هدایت کرده است می گوید که اچ آی وی ویروسی است که چه در گذشته و چه امروز به سختی منتقل می شود، بنابراین کلید موفقیت ویروس احتمالا توسعه شهرهای تازه در اوایل دهه 1900 بوده است. تراکم جمعیت در این شهرها امکان انتقال ویروس به سایر افراد را فراهم می کرده است. مقامات بهداشت در ازبکستان می گویند بیش از 40 نوزاد در بیمارستان شهر نمنگان در شرق کشور به ویروس اچ آی وی، که موجب بیماری ایدز می شود آلوده شده اند.این مقامات به بی بی سی گفته اند که تحقیقات درباره علت این آلودگی شروع شده است.مارتین ونارد، از بخش آسیای غربی در بی بی سی، می گوید این ماجرا در ماه گذشته برملا شد ولی از آنجا که ازبکستان رسانه ها را به شدت کنترل می کند در رسانه های گروهی منعکس نشده بود. مورد اخیر، تازه ترین مورد از یک رشته موارد آلوده شدن نوزادان به ویروس اچ آی وی در جمهوری های آسیای میانه است. سازمان ملل متحد می گوید کشورهای آسیای میانه از کشورهایی اند که تعداد کسانی که به ویروس اچ آی وی آلوده می شوند در آنجا به سرعت در حال افزایش است. آلوده بودن خون و یا تجهیزات پزشکی، غالبا مسبب این موضوع معرفی شده اند.در ماه جوزای سال گذشته، دادگاهی در قرقیزستان 9 پرسنل پزشکی را در آلوده شدن 24 کودک به ویروس اچ آی وی مقصر شناخت.در قزاقستان نیز سال گذشته 21 پرسنل پزشکی در ارتباط با آلوده شدن بیش از 71 نوزاد به این ویروس مجرم شناخته شدند. محکومین، ادعای بی گناهی کرده و عدم رعایت بهداشت و شرایط نامساعد بیمارستان ها را مقصر می دانستند. کمک به مریضان!
تمام کشته گان این مرض 35 ملیون آدم دردنیا است ،آن شکل دل بدکن آخری نمونه ی ظاهری ویروس نوع اوگاندایی آن است که درمناطق ایران واحتمالاًکشورما وجوددارد

یاران مولینا قدم بجاه برداشتند

نبشته ی:شیردل احمد خاکسار
یاران مولینا قدم بجاه برداشتند
چندسال پیش که تشکلی بنام انجمن، مانندمورشب چراغ جل جل می کردبنده نیزیکی ازاعضای داوطلب آن بودم،درآن هنگام می پنداشتم هرتشکلی که از سوی افغانهای خارج ازمرز، نهاده می شوداورابایدقدرکردودرپی اعتلای آن بایدشداماگذشت مدت کوتاهی مارابه تجدیدپندارواداشت.ظهورو جان یابی عناصرمختلف سیاسی وعقیده تی درمحیط ، وعدم توانایی سیاسی وناکارایی فرهنگی ،انجمن رادرمسیر دیگری غیرازآنچه من می پنداشتم سوق داد گرچه ظهوراین نارسایی هامقدماتی برپیدایش کتله های توانمند فرهنگی گرد ید. که منطقاً بایدچنین پیامدی می داشت وخلای فرهنگی باید باایجادتشکل هایی پُرمی گردید که خوشبختانه چنین هم گردید. کانونی ازمیان دودغلیظ تباهی فرهنگی به میدان حیات قدم گذاشت که توانست عنصراصلی فرهنگ راتوضیح وازعطیه ی بی کرانه ی ازل، از،ارزش های دینی ما دفاع نماید.درکنارتوضیح ده ها ابهام تاریخی وسیاسی کانون مولانا براوضاع جاری محیط عقیده تی نیزنظارت نمود باوجوداظهارعقیده برآزادی بیان وگفتمان ازارزش های سالم وگهرباراسلام دفاع نمودکه دفاع ازعقیده حق مسلم هرانسانی است که به انسانیت رسیده، آن که به دین نرسیده باید دانست که او به انسانیت نیز نرسیده زیرا به حکم آیه ی و" ماخلقت الجنه ولانس الی لیعبدون " آنانی انسان شمرده می شوند که مطابق خواست وآرزوی خلقت به بنده گی بپردازند،هرکه مسلمان زادشدوپس ازایمان به کفرگروید مجازات اورا فقه ی اسلامی قبر می دانداما برخورد باآنانی که کفر به دنیاآمده اند طوردیگری است.من درشماره ی گذشته ی شمس به قلم برادرقاری عبدالحفیظ زاهد یک قطعه شعرزیبا ویک مضمون پرمفهوم علمی وسیاسی خواندم،واقعاً دلپذیر وبجاه به میدان آمده بود.درصددشدم که نظریاتی را پیرامون این موضوع جمع بندی کنم البته مردمی که ازموضوع شعر" تحفه ی درد ونحوست 7ثور" آگاه شده بودندحاضربودند فردهجوشده رابادندان بدرند.اما کانون راهِ حل هردشواری را درگفتمان می بیند ومعتقداست انسان ازبدوه خلقت الهام نیکی را باخودآورده ازینرو به هرسویی که سوق گردد وذوق یابد همان گونه شکل می گیرد البته مردم افغانستان مسلمان است بطوری که دیندوستی طبیعت شان است.اماتعدادی که وابسته گی فکری داشتند نیزچیزهایی گفته بودند :
ازجمله گفته بودندکه معلم صاحب درین مساله توهین شده است.گرچه ما نمی دانیم که این معلم کیست؟ اما می دانیم که "چنین پنداری ها" وابسته گان ایدیولوژیکی اند وتاهنوز درقید تنگ ایدیولوژی می زیند، تاسف به حال چنین افراد بخت برگشته ! که پیغمبر شان تکذیب می گرددبابی تفاوتی خاص حیوانیِ، مانند بوزینه ی لغمان ساکت می نگرندوبه اصطلاح توهین شدن یک گمراه راباآه وافسوس همدردی می نمایندبنده منحیث عضو جمیعت دوستداران فرهنگ وتمدن افغانستان باصراحت اعلان می نمایم ماکسی را توهین نکرده ایم بلکه آگاه نمودیم که آقا ! ازین درامه هاوبازی های تُوخالی و تاریخ گذشته دست بردار ورنه سروکارت با کسان دیگری خواهدبود. این یک دلسوزی روشنفکرانه بود، نه چیزدیگری! زیرااین آقابیخبرخان فراموش نموده بودکه درکجاست ؟و هرروز صدای مرگ ملتی راکه باکلوها باروت منفجر می شود ازبهر چیست ؟ تصورکنید اگر معلمی به عوض درس وسبق سالم بالاف وگزافی مثل این کلمات را به شاگرد بگوید:که ازمن دعوت شده به دانشگاه تدریس کنم ومن قبول نکردم ،من روان شناسی خوانده ام، مردم را می شناسم که کی درکدام استخبارات کار می کند وغیره آغاز کند تا بتواند،توجه ی شاگرد راازراه تذویر ودروغ جلب نماید آیا می توان اورا سالم الفکر نامید ؟البته روشن است که چنین فردی باید گرفتار تکلیف های مزمن روانی باشد وفرزندان مردم که اجوره بهای درس وسبق می پردازند تا چیزی مثمر بدانند وفردایی بتوانند به تحصیلات عالی بپردازندوبه میهن شان خدمت کنند پول را به هدف شنیدن مزخرفات نمی پردازند اگر معلمی در صنف محرمانه با شاگردش راجع به ساینس دانی ومترقی بودنش ! زبان لاف وگزاف می کشایدواین سخن تا رسانه ها می رسد واگراین مرد سالم باشد باری به خود نمی اندیشد که این لاف وگزاف هایش چگونه تااینجارسیدند؟ البته باچنین حرف های دِلخُوشکُنَک خودرامی فریبدنه شاگرد را .هیچ دارالمعلمین پاس وآنهم اطراف، صلاحیت تدریس در دانشگاه راندارد،این ازجمله ی مزخرفات است. سه- چهارمتعلم که چنین اراجیف وژاژ خواهی ها را ردنمی کنندوظاهراً برآن نمی خندند نه اینست که بدان باوردارند بلکه ازبهرنمره است . شاگردان بلی گوی درکوچه وبازار براین یاوه سرایی های آقا می خندند. اگربیشترازین غوغا سرزندآیا می دانیدچه پیامدی خواهدداشت؟اکنون شمس سینه اشرا سپرکرده است ودردم دیگران ایستاده ! وازسوی دیگررئیس این کانون ازافغان های پُشتونِ عشیره ی کاکراست نه ازپنجشیر. سخن ما ازجامعه ی متحدویکپارچه ی افغانستان است نه ازاستانهای جداگانه ،این باید ازحماقت کسانی باشد که به گفته ی مولای روم (پسش چشمت داشتی شیشه کبود :زان سبب عالم کبودت می نمود)مامکتب خوانده هاروزهای بدوبدبختی راسپری کردیم زیراقشرمانام نیک نداشت،تعدادی ازپُل افتاده ها،درحالی که سوادکافی هم ندارندوازمارکسیسم نیزبرداشت خیلی سطحی وکوچه یی دارندراه ِانکاروعنادپیش می گیرند،این جهالت سبب بدنامی تمام مکتب خوانده ها می گردد،رابطه ی مکتبی هاتاهنوزکه همه چیزپایان یافته بایدمحسوب گرددباعلمای دین راست وصمیمی نگردیده که چهره های نابکاردیگری می خواهندگلهای بدبوی مرده رادوباره آبیاری نمایندورشدبدهندومتعلمین مکتب رادرآن غرق نمایند محصول نهایی چنین تلاش هاجز بی دینی چیزدیگری نیست مادین داریم وبابی آئینی سرسازگاری نداریم.سالی که درگذراست،یعنی روزهای پایانی زمستانِ سال1387خورشیدی، مجله ی شمس یکساله شدیکسال بیخوابی وترک راحت نه بخاطرشهرت یابی وتنخواه بودبلکه یاران کانون فرهنگی مولانا حتی باجنرال قونسلگری ارتباط تنگاتنگ ندارند.فقط اهداف ماکه نه آنقدربزرگ بودونه خیلی ناچیز،تنویرذهنیت های هم میهنان ماوآشنایی نوباوه گان میهن، با فرهنگ وتمدن افغانستان،وبلندکردن نعره ی فرهنک زنده ی افغانستان درین دیار است. انشاءلله نه تنهادردایره ی محیط پیروز هستیم. بلکه تاهنوزرویدادهای ملی وبین المللی را نقد نموده وبرآن تاثیراندختیم ویکی ازادله ی آن درفوق توضیح شد.هم میهنان رامی آگاهانیم که ژورنالیزم درجست وجوی حادثه است ودرپی کشف چیزهای ناگفته، اگراین مامول درساحه قومی وقبیله یی هرباشنده ی افغانستان اعم ازپشتون، تاجیک، هزاره،اوزبیک ویاهرتبعه ی دیگری یافت شودماآنراانعکاس می دهیم این به معنای مخالفت ما باآن قوم وقبیله نیست،بلکه مجله ی شمس وطیفه ی مسلکی وصنفی خودراانجام داده ومی دهد. امیدواریم،آنانی که درمیدان پهلوانی سقوط کردند به توشک تهمت نبندند.
این گمراهان اند راه بیرون رفت را نمی یابند؟!

نمونه ی نثر نویسنده ی فقیدوشهیر،زبان شناس معروف سرزمین افغانستان:

به کوشش :محمدعارف پوپل
نمونه ی نثر نویسنده ی فقیدوشهیر،زبان شناس معروف سرزمین افغانستان:
مرحوم پروفیسور عبدالحی حبیبی کاکرقندهاری ! اگر حبیبی (رح) زنده می بود هرگز راضی نمی گردید که کسی اورا بنام قندهاری وکاکر بخواند اومردی بوددرفرازهای دیگر،ودرگفتاروپندارافقهای بلندی را می نگریست، می نوشت وتحلیل می کرد.شوخ طبع وخندان بود. زمانی که اودراثر اختلافات سیاسی به پاکستان پناهنده شد رژیم خودکامه ی کابل اورا سلب تابعیت نمود دربیانیه ی درروزنامه ی خودش نوشت(درپشاور): من می خواستم به چرم پوشان لغمان لباس داده شود وبه گرسنه گان بامیان غذا ،چیزی به خود واقاربم نمی خواستم وگناه دیگرم اینست که زبان مرده را زنده کردم وبه زبانی که قاعده یی نداشت دستورساختم . دولت به این جرم مرا سلب تابعیت نمود ...حبیبی خدایت تورا مغفرت کند سربرآر که نظام افکارمردم میهنت چگونه تغیر پذیرفته ؟ آن شب های که یکه وتنها درشعاع نورکمرنگ چراغ تیلی تاسحر نخوابیدی ،کتب وآثاری را نوشتی ،تحشیه وتعلیق کردی آیا غیرازاعتلای فرهنگ میهن عزیزت ،درمنزل گلینت در جمال مینه به چیزدیگری می اندیشیدی ؟ اینک نسل تازه چیزی درباره ی تو نمی داند ،زیرا بزرگسالان شان چیزی نتوانستند به جامعه ی جوانان تقدیم کنند! بزرگسالان نام تورا تنها به زیب کلام خودیادمی کنندازعرق ریزی توچیزی بیادندارند حتی تاریخی که تو نوشتی باهمان کم حجمی اش که در سفرنیز می شوداورا مطالعه نمود بزرگسالان ماهنوز اورا ندیده اند من نویسنده ی این سطور خوب بیاددارم که کسانی هم درین دیار-- دردیار فرهنگی وجودارند که نام تورانشنیده اند! اما یک زمان تورا خوب وصف می کنند... اگرخواهند بردیگران بنازند! ولی تودردیار بیگانه... درخارج مرزهای افغانستان ازشرقی ترین همسایه تاشمالیترین آن دارای کیش بزرگ علمی واقتدار تحقیق وپژوهش هستی ،روحت شاد ومغفرت نصیبت باد!
شاهنامه فردوسی کتابیست با ارج جهانی وحماسه ییست که اکثر پهلوانان داستانهای دل انگیز آن بسرزمین آریانای باستانی وخراسان مابعد(افغانستان کنونی)تعلق دارد وجولانگاه این گردان وشاهان نامور هم همین مناطق بلخ، تخار،سمنگان،کابل،غزنه،بست،زابل،نیمروز،هرات ومجاری هلمند وغیره بوده.خود فردوسی هم ازسرزمین طوس برخاسته،که در آنوقت جزوی از خراسان،در تحت سلطه فرمانروایان غزنه بوده وتمام روایات باستانی رویداد های شاهنامه را هم ازدهقانان وپیر مردان این سرزمین شنیده و باقریحه استوار و نیرومند که در شعر دری داشت آنرابرشته نظم آبدار کشیده است.بنابرین هم ازنظر تاریخی وداستانی وهم از جهت رجال شناسی و جغرافیایی وهم ازپهلوی ادبی ولسانی ،بیشترازمواریث درخور افتخار مردم وسرزمین ما شمرده میشودوبایستی که همواره موردتوجه محققان وزبان شناسان وسایردانشمندان باشدوما میدانیم که این کتاب ارزشمند قبلا توجه عامه مردم ما رابحدی جلب کرده بود،که در شبهای دراز زمستان درزیرصندلیها و یا در تاو خانه های گرم،بزمهای شاهنامه خوانی می آراستند وپیران وجوانان از شنیدن داستانهای عبرتناک وسودمند آن حض میبردندوهم بنابرین شاهنامه نویسی وشاهنامه آرایی درمدت این ده قرن ازاستانبول تاکلکته رواج داشت وهنرمندان ازکاتبان خوش نویس یانقاشان مذهبان ومصوران وصحافان وجدول شان وغیره.این کتابرامظهرهنرمندیهای خود قرار دادبودندوتاکنون صدها نسخه وخوش خط ومزین ومذهب ومصورآن درکتابخانه هاوموزیم های دنیا محفوظ است.ولی جای تعجب است که کتابی باچنین ارزشهای ادبی وهنری که مورد توجه وخوانش مردم ازدربارهاتابزمها عامه در روستا هاوشهرهابود حتی ئک نسخه قدیم آن که نزدیکتربه عصرحیات فردوسی(نیمه اول قرن پنجم هجری)باشدباقی نمانده وتاکنون بر محققان وقدرشناسان این حماسه جهانی پدیدار نیست ونه علت این مسله برکسی روشن است.جزاینکه بگویم:یغمای جهانسوس چنگیزخان تمام مراکز تمدن وکتابخانه های اسیای میانه وخرسان وایران راازبین بردودرین بین نسخه های شاهنامه باسایرآثارارزشمنددانشوران این سرزمین هم ازبین رفت وقراریکه برخی ازمورخان ازآنجمله یاقوت حموی بوجود چنین کتابخانه های غنی واتلاف آن اشاره هادارند.امادرینجا باستماع این دلیل بحث ماقطع نمیشود وصدهاسخن دیگردرباره این اثرگرانبها فردوسی مورد توجه ژرف بنیان سخن شناس قرارمیگیرد که از تمام نسخه های باقی مانده وخطی شاهنامه غالبا دو نسخه مجودنیست که درثبت کلمات وترتیب ابیات وتسلسل فصول ومطالب باهم شباهت وموافقت درتام داشته باشند.این مسله هم هر شخص ژرف نگر رابه شبهت ووسواس اندر میسازد که اگر بقول فردوسی:
پی افگندم از نظم کاخی بلند
که ازبا د وبارانش ناید گزند
این کاخ پرافتخارنظم اگر ازچشم عوامل طبیعی مانند باد وباران گزندی ندید ولی از گزند ارادتمندان شاعریعنی خوانندگان ونقالان ونویسندهگان نسخ خطی وفرهنگ نگاران وحتی درباریان ودانشمندانی که به جمع وترتیب واصلاح نسخه های خطی آن گماشته میشدند ودرمتن آن دست میبردند نجات نیافت وآسیبهای دید که تلافی ان اکنون میسرنبوده وتمییز وتطهیراصل از جعل بسیار دشوار است در حالیکه نسخه اقدمی که بعصر سراینده آن نزدیکتر باشد.

عبدالحی حبیبی – مردی ازدیارسخن،بیان ونوشت!


به کوشش:نویدالله تلاش
عبدالحی حبیبی – مردی ازدیارسخن،بیان ونوشت!
سخنان آتی اززبان دوست نزدیک مرحوم حبیبی {داستان نویس معروف ومشهورافغانستان رهنوردزریاب}است. سخنِ زر و زرین اوبدان جهت انتخاب گردیدکه که ازیکسو ماکوچکترازآنیم که درباره ی شخصیت پروفیسور جبیبی (رح) ازپندار خود چیزی گوئیم وازطرف دیگر،دیاراینجا کج است وتعبیرگران،زیادی درگردوگوشه درقابواند ،ازهمین لحاظ سخن زریاب را شایسته ترین زبان پیرامون شخصیت( حبیبی بزرگ ) دانستیم . زیرا محیط مریض روشنفکری این زمانه، هر پدیده یی را به پندار وظرفیت خود تحلیل می کند شب وشب پرست جز سیاهی چیزی نمی پسندد وچیزی نمی پرستدزیرا نور چشمان خفاش شبچررامی آزارد اوبه زیبایی نورِو نوازشگر ی روز به چشم خصم می نگرداگر تابش از مکان دور و درازی باشد شبچر ،شبپروشبپرست به جای عنادپیشه گی با پرتو، خودش را درزیر سایه یی مخفی می کند ومنبع نوردرامان می ماند...
در آغاز دهۀ شصت هجری خورشیدی، ماهنامۀ ژوندون- نشریۀ اتحادیۀ نویسنده گان افغانستان- به روی جلد یکی از شماره هایش، تصویری چالبی را چاپ کرد. این تصویر، مردی را نشان می داد که در کنار ستونی از کتاب ها ایستاده بود. کتاب ها- که یکی بالای دیگری چیده شده بودند- ستونی را می ساختند که بلندی آن بربر به قامت مردی بود که در کنار این "ستونی کتابی" استاده بود. این مرد را که سیمای خوشایند و مهربانی داشت، همه خواننده گان آن ماهانامه، بسیار خوب می شناختند. او استاد عدالحی حبیبی، دانشی مرد بزرگ روزگار ما، بود. و آن کتاب ها نیز، اثر هایی بودند که با خامۀ توانا و فیّاض این استاد دانشور تالیف، ترجمه یا تصحیح و تحشیه شده بودند. هر چند این تصویر، بر فزونی و کثرت کار های استاد گواهی می داد، ولی نه این کمیّت و چندی کارهای استاد او را گرامی و احترام بر انگیز ساخته؛ بل، کیفیّت و چونی کار های اوست که همه گان را به ستایش و تبجیل وا می دارد. امروز، هرکسی که با فرهنگ و تاریخ کشور مان سروکار دارد، نیک می داند که- مثلاً- تحشیّه و تصحیح کتاب هایی چون" طبقات الصّوفیۀ" پیر هرات و "زین الا خباز" عبدالحی گردیزی و "طبقات ناصری" منهاج سراج جوزجانی و نوشتن تعلیقات بسیار رهگشا بر آن ها و یا تالیف و نگارش آثار بزرگی چون "هنر تیموریان هرات" و " رهنمای تاریخ افغانستان " و " تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان" و یا ترجمۀ نبشته هایی چون "کتاب شناسی ابوریحان " و " چار مقاله در بارۀ فردوسی" و " السّواد الاعظم" کار های ساده و سهلی نیستند. در واقع، پرداختن با چنین کار هایی، دانشی می خواهد فراخ و گسترده؛ تلاشی می خواهد عظیم و پیگیر؛ و کوشش و شوقی می خواهد فراوان و عاشق وار. و این ویژه گی ها، همه، در استاد حبیبی جمع بودند. امروز، کار به جای رسیده است که هرگاه و هر جایی پای فرهنگ و تاریخ افغانستان به میان آید، بیگمان، نام بزرگ استار حبیبی نیز برزبان می رود؛ زیرا این نام، با پژوهش های تاریخی- فرهنگی کشورما، سخت گره خورده است و، در واقع، خود جزوی از این پژوهش ها شده است. چنان که می توان گفت که زنده گانی و کار ها و کارنامه های علمی این دانشی مرد روزگارما، موضوع بررسی های علمی – فرهنگی آنده گان میتوانندبود. من، در دانشگاه کابل، افتخار شاگردی استاد را داشتم؛ و امّا، این در آخرین سال دهۀ پنجاه و نخستین سال دهۀ شصت هجری خورشیدی بود که بسیار به استاد نزدیک شدم و با او انس گرفتم.استاد حبیبی، دانشمند مهربان و خوش صحبتی بود. همه گان با ظرافت ها، نکته گویی ها و خوش زبانی های استاد، آشنایی داشتند و از مصاحبت او لذت می بردند. در آن سال هایی که یاد کردم، استاد حبیبی مشاور وزارت اطّلاعات و فرهنگ بود و من ریاست بخش فرهنگ و هنر را در آن وزارت داشتم . بسیاری از روزها، همین که ساعت به ده ونیم می رسید ،تیلیفون دفترم زنگ می زد. گوشی را که بر می داشتم، آواز خوشایند استاد را می شنیدم که می گفت: چای سبز تیار است... نمی ایید؟ جواب می دادم: همین لحظه می رسم! و می رفتم به طبقۀ دوم ، دفتر استاد. و چای سبز آماده می بود. و آن وقت، گفتوگوی مان گل می کرد. از همه چیز بسیار گپ می زدیم. و من هیچ گاهی از شنیدن سخنان استاد سیر نمی شدم. گپ های مان گونه گون و رنگارنگ می بودند. مثلاً یک بار- نمی دانم چطور شد- که از استاد پرسیدم که آیا به توانایی های فوق طبیعی در آدمّیان باور دارد یا نی. لبخندی زد و گفت:"در این مورد، من یک چشمدید خودم را برای تان نقل می کنم. دل تان که باور می کنید یا نمی کنید. در آن سا ل هایی که من در پشاور، در غربت، به سر می بردم، یک روز دوستی به دیدنم آمد. بسیار پریشان و مضطرب می نود. پرسیدم که چه حادثه یی رخ داده است. او گفت که تفتگش را دزدیده اند و هر چه جستجو کرده، اثری از آن نیافته است. و افزود که تفتگ مال سرکار او است. اگر پیدا نشود، کیفر سختی خواهد داشت.پرسیدمش که حالا چه کار خواهد بکند. گفت: می روم نزد پیری که مردم می گویند در یافتن مالهای دزدی شده میتواند کمک کند!ُ من هم که به موضوع علاقه مند شده بودم، همراه با دوستم به دیدن آن پیر مرد رفتم که در حاشیۀ شهر، در کلبۀ فقیرانه یی، زنده گی می کرد و لباسی شبیه درویشان داشت. دوستم ماجرا باز گفت و زاری کنان تاکید کرد که اگر تفنگ یافت نشود، کیفری سختی در انتطارش خواهد بود. آن پیر مرد چشمانش را بست و مدت درازی خاموش ماند. و ما، بی حرکت و بی صدا، انتظار می کشیدیم که چه خواهد گفت. سر انجام، بدون آنکه چشمهایش را باز کند، دوستم را خطاب کرد و گفت که در فلان جای، نزدیک تخته سنگی بزرگی، تفنگ را زیر خاک کرده اند. ما هر دو برآمدیم و به آن جایی که پیر مرد نشانی داده بود، رفتیم. تخته سنگی بزرگی را یافتیم. در گوشه یی، نزدیک همان تخته سنگ، خاک نرم شده بود. معلوم میشد تازه آنجا خاک ریخته اند. دوستم، با پاره سنگی، خاکها را دور کرد و چیزی را که در نمد پیچیده شده بود، بیرون آورد. تفنگ خودش بود!" استاد حبیبی، بازهم، لبخندی زد و گفت: این رویدادی است که من به چشم خود دیده ام... به چشم خودم دیده ام! آن سالها، جوشش " مرحلۀ نوین تکاملی انقلاب ثور" و اوج شدت تب هذیان آلود " شوروی گرایی "بود. من و استاد حبیبی، هر دوی مان، در آن وزارت احساس تنهایی و بیگانه گی می کردیم و دل های مان از آنچه در گرد پیش مان می گذشت، گرفته و پر از اندوه و ملال بودند. سر انجام، من تاب نیاوردم و با گرفتن یک " رخصتی بی معاش " آن ریاست را رها کردم و استاد هم- سوگمندانه- چندی بعد، با دل افسرده و پر، این جهان خاکی ما را پدرود گفت. استاد حبیبی که به زبان های دری و پشتو تسلط داشت، زبان های اردو و انگریزی را نیز می دانست و با زبان تازی هم آشنا بود. زبان دری را با لهجۀ شیرین قند هاری و با طرز و ادای خاص خودش گپ می زد. می گفت: "این زبان را از سعدی و حافظ و جامی و بزرگان دیگر آموخته ام!" و امّا، نگارش استاد غالباً، به نثر دری پیش از فتنۀ تاتار، همانندی نشان می دهد. کارنامه های ماندگاری که استاد حبیبی، در زمینه های فرهنگ و ادّبیات درّی، انجام داده است، از ارج و مقام بلندی بر خوردار هستند و هر کدام این کار نامه ها، ستایش و احترام بسیار را، نسبت به این بزرگ مرد عرصۀ دانش و فرهنگ مان، بر می انگیزد. تا آنجا که من به یاد دارم، آخرین کار استاد- در زمینۀ زبان و فرهنگ دری- همانا، تحشیّه و یرایش و معرفی متنی ارجمند و تقریباً نا شناخته بود از سدۀ ششم یا هفتم هجری که " روضته الفریقین " نام دارد و از سوی دانشگاه تهران به چاپ رسیده است. این کتاب، که از نمونه های بسیار سالم و استوار و پختهۀ نصر دری به شمار می توان رفت، اثری است در مسایل فقه اسلام، با گونه یی از بینش و نگرش عارفانه.معرفی کار ها و کار نامه های استاد، به هیچ روی، در این نبشتۀ مختصر نمی گنجد و منظور من هم از این نبشته، پر داختن به کار های استاد حبیبی، نیست. و امّا، لازم است گفته آید که چونی این کارها و کارنامه ها، چنان بوده است که آوازه و شهرت استاد را از مرز های کشور خود مان بسی فراتر برده و تا اکنون ها و حلقه های علمی سر زمین های دیگر رسانیده است. چنان که امروز، در شماری از کشور های دور و نزدیک، از جمله: ایران، هندوستان، پاکستان، اوزبکستان، تاجیکستان، برکمنستان، و روسیه، نام عبدالحی حبیبی، نام نا آشنا یی نیست و دست اندر کاران فرهنگ و ادب دری و کارشناسان تاریخ افغانستان، با دستاورد های علمی استاد حبیبی، در این زمینه ها، معرفت دارند.از اثر و نبشته ها که بگذریم- همان گونه که گفتم- گفتگو و صحبت با او نیز،همواره، آموزنده و لذت بخش می بود. حافظۀ غنی و انباشته یی داشت و خاطراتش به گنجیه یی می مانست. استاد، با بسیاری از فرهنگیان و دانشوران کشور هایی که یاد کردم، از نزدیک آشنا بود و از هر کدام خاطره هاک و حکایت هایی به یاد داشت.از این میان- به خواهش من – خاطرات سفر تاشکند و روزهایی را که در آن شهر با صادق هدایت سپری کرده بود، نوشت و به من سپرد.من این نبشته را باز نویسی کردم و به چاپ رساندم. در درازای سالهای بعد، این نبشته چند بار دیگر، در نشر یه های مختلف چاپ شد. گفته های استاد حبیبی، غالباً با گونه یی از لطافت و طنز شیرین همراه می بودند و آمیزه هایی هم از عناصر و ویژه گی های فرهنگ و ادب کلاسیک مان را می داشتند؛ چنان که، باری، برای آنکه غیبت خودش در جلسه یی، به من اطلاع بدهد، آن روز صبح وقت، به دست رانندۀ خودش کاغذی فرستاد که در آن نوشته بود: ".... از آنچه پادشان داشته اند، به من تنها بیماری شان رسیده است.آخر من هم داء الملوک دارم و این خاصۀ شاهان، امروز مرا از آمدن به جلسه باز می دارد....." و مقصودش بیماری نقرس بود که از آن بسیار رنج می برد. و این بیماری را- در روز گاران کهن- داء الملوک هم می گفتند؛ یعنی بیماری پادشاهان! بیجا نخواهد بوداگر از استاد خاطره یی را بیاورم که می تواند، تا اندازه یی بیان گر کنش و منش استاد حبیبی، در آن دورۀ زنده گانی، باشد: در آغاز دهه شصت هجری خورشیدی بود که اتحادیۀ نویسنده گان افغانستان، تنی چند از دانشمندان و خامه به دستان کشور را دعوت کرد که برای اصلاح و یکسان سازی املای زبان دری کاری بکنند و راه روشی را برگذینند تا اتحادیۀ نویسنده گان، در پخش و تعمیم این راه را و روش بکوشد. این دانشمندان و خامه زنان، عبارت بودند از: شادروان استاد عبدالحی حبیبی، شادروان استاد مایل هروی، پوهاند عبدال احمد جاوید، پوهاند محمد سرورهمایون، پوهاند محمد رحیم الهام، پوهاند محمد عمر زاهدی، واصف باختری، لطیف ناظمی و نویسندۀ این سطور. اینان در نشست های متعددی که بیشتر از یک سال به درازا کشید، پس از بحثها و گفت و شنودهای فراوان، شیوه یی را در املای دری برگذیدند و پخش و تعمیم آنرا به اتحادیۀ نویسنده گان سفارش کرده اند سر انجام هم، این شیوۀ املاء به شکل رساله یی کوچکی، به نام و روش املای دری، پزیرفتۀ اتهحادیۀ نویسنده گان از سوی مجلۀ عرفان و به کوشش پویا فاریابی به چاپ رسید. در خلال نشست هایی که برگذار می شدن، در بسیاری از موارد، میان دانشمندان و خامه به دستان یاد شده، بحث و مناقشه در می گرفت. یکی از مواردی که بحث و جدال فراوانی را بر انگیخت، مسالۀ نگهداشت یا حذف های غیر ملفوظ در شماری از واژه ها چون زنده گی، بنده گی، دلبستگی، نویسنده گی، شیفته گی، خسته گی، و مانند اینها بود. دوتن از زبان شناسان، یعنی پوهاند الهام و پوهاند زاهدی، بدین باور بودند که هنگام نگارش چنین واژه ها بهتر است های غیر ملفوظ را نگه داریم و بنویسیم. آن دو، در کنار دلایلی دیگر، می گفتند که این حرف، یعنی های غیرملفوظ، در شمار از واژها، وظیفۀ یک مصوت واول را انجام می توان داد و در نتیجه، در کار خوانش و نگارش، سهولت فراهم می توان کرد. استدلال این دو استاد زبان شناس، دیگران را پسند افتاد و اصل نگهداشت و نگارش این حرف را در این واژه ها پزیرفتند. تنها، استاد جاوید، این استدلال را نپزیرفت و مخالفت کرد و تا امروز هم در این مخالفت استوار است و پا بر جاست. از همین رو، هنگامی که من، در پایان سال 1368 هجری خورشیدی، به ریاست انجمن نویسنده گان بر گزیده شدم، استاد جاوید در نامۀ که از لندن فرستاد، آن رویداد را به من تبریک گفت؛ امّا، به اشاره به آن روز های از دست رفته، و با شوخی، نوشت: " ... با این همه هنوز هم با آن "های گردک" مخالف هستم!" به هر صورت، روزی در هوتل آریانا جلسه داشتیم. و آن روز، باز هم، مسالۀ نگهداشت یا هذف "ها" ی غیر ملفوظ در شماری از واژه ها، مطرح بود. زنده یاد حبیبی آرزو داشت که استاد جاوید نیز اصل نگهداشت و نوشتن این حرف را در واژه های مورد نظر بپذیرد تا وحدت نظر کامل، در این زمینه، پدید آید. امّا، استاد جاوید که همچنان مخالفت می ورزید، در میان سخنان دیگر، باری، استاد حبیبی را مخاطب ساخت و گفت: استاد، فراموش نکنید که شما خود، چهل سال کلمۀ زنده گی را بدون " ها " ی غیر ملفوظ نوشته اید. استاد حبیبی، لبخند ملایمی بر لب آورد و با همان لهجه و طرزو ادای خاص خودش، گفت: داکتر صاحب، من می گویم که چهل سال اشتباه کرده ام؛ امّا حالا اشتباه خودم را تصحیح می کنم. به عقیدۀ من، این جوان ها درست می گویند، معقول می گویند. باید این حرف " ها" را در این کلمه ها بنویسیم! چنین شهامت و چنین ذهن باز را- در میان فرهنگیان خود مان- من به ندرت سراغ داشته ام. و امّا، اینکه گفتم، یک پهلوی شخصیت استاد حبیبی بود. شخصیت او، پهلوی دیگری نیز داشت. بدین معنی که اگر سخنی یا کاری را نا درست تشخیص می داد، در برابر آن سخن و آن کار، سخت استاده گی می کرد. و دراین مورد، باز هم به یاد دارم که در همان آغاز دهۀ شصت در تالار بزرگ همان هوتل آریانا، همایشی بر گزار شده بود. موضوع همایش به یادم نیست؛ امّا فکر می کنم نخستین سخنران آن روز، داکتر مجاور احمد زیار بود. در آن سالها، داکتر زیار- به منظور سره ساختن زبان پشتو- واژه های نا مانوس و نا آشنایی را به کار می برد و بسیاری از این واژه ها را خودش ساخته می بود. آن روز، هنگامی که سخنرانی داکتر زیار به پایان رسید، استاد حبیبی بر خاست و به زبان پشتو گفت: - دانشمندان محترمی که در این جا حضور دارند همه می دانند که من از سوی پدر و مادر و جّد اندر جد پشتو زبان بوده ام؛ در این زبان، زیاد بی سواد هم نیستم؛ ولی، آنچه این جوان فرمود، من در نیافتم. از همین رو، به عنوان اعتراض با چنین پشتوی که من آنرا در نمی یابم، این محفل را ترک می گویم! و با وجود خواهش ها و تقاضا های مصرانۀ حاضران برای حضور در آن مجلس، محفل را ترک گفت و رفت. از کار های علمی و پژوهشی استاد که بگذاریم، استاد حبیبی در آوردن کلام منظوم و سخن موزون نیز چیره دست بود و در زبان های پشتو و دری، شعر هایی سروده است. در همان روز ها، استاد دو پارچه از سروده های چاپ نشدۀ خودش را – به خط و امضای خود- به من سپرد. یکی از آن پارچه ها را، چندی بعد از وفات استاد، در ماهنامۀ ژوندون چاپ کردم. پارچۀ دوم را نگاه داشتم و در پایان دهۀ شصت هجری خورشیدی، که فضای سیاسی کشور باز تر شده بود، این سروده را نیز، همراه با یاد داشتی، در جریدۀ" اخبار هفته" نشر کردم. استاد در این سروده، دیدارش را با بابا عبدالعزیز قندهاری، در زندان" سرای موتی"، باز تاب داده است. استاد مثنوی جالبی هم دارد به نام نفثة المصدور "یا " خلیلی نامه". این مثنوی را در همان سالهای غربت، در پشاور، سروده و در همان شهر به شکل جزوۀ کوچکی- چاپ سنگی کرده بود. این مثنوی، که در پاسخ مثنوی" حبیبی نامۀ " استاد خلیل الله خلیلی سروده شده بود، بسیار شاذ و نادر است و استاد نسخه یی از همان چاپ سنگی پشاور را، با خط و امضای خودش، به من داده بود که با کتاب های دیگرم به تاراج رفت. بنا بر گفتۀ پوهاند عبدالشکور رشاد، هنگامی که حفیظ الله امین نور محمد تر ه کی را از میان برداشت و بساط "آموزگار کبیر " را برچید، استاد عبدالحی حبیبی، مادَۀ قتل تاریخ تره کی را، در بیتی، چنین گنجانید:
"سال قتل نَبَهرَه نور محمد
گشت پیدا ز ظلمت بی حد!"
واژۀ "ظلمت" به حساب ابجد " 1370 " می شود. و چون کلمۀ " حد" را که ارزش ابجدی آن " 12" است با نظر داشت قرینۀ " بی "- از " ظلمت" بکشیم، " 1358" باقی ماند که سال کشته شدن نور محمد تره کی است. استاد حبیبی، بسیاری از واژه های کهن و اصیل زبان درّی را، با چیره دستی تمام به می برد- و چنان که در بیت یاد شده دیده می شود- کلمۀ "نبَهرَه" از همین واژه ها است و معنای "ناسره"، "دون" و "فرومایه" را دارد. و سر انجام هم، این دانشی مرد خسته و نومید، به روز بیستم ماه ثور سال 1363 ، چشم از جهان فروبست. و در بعد ظهر همان روز- که هوای کابل اندک اندک رو به گرم شدن داشت- شماری از دوستان، شاگردان و ارادتمندان، جنازۀ استاد را از خانۀ خودش – در جمال مینه- برداشتند و غمزده و اندوهگین، تا خوابگاه ابدیش، همراهی کردند.پیکر نحیف و درد مند استاد، در گوشۀ شمال شرقی زیارت تمیم انصاری به خاک سپرده شد. مزار استاد غریبانه بود و حکایتی داشت از بیکسی ها. حتی سنگ نبشته یی هم نداشت تا رهگذر و زایری دریابد که در زیر آن تودۀ خاک و سنگریزه، چه کسی خفته است. دانشمند پر تلاش روزگار ما، سر محقق زلمی هیوادمل – که به استاد ارادتی تمام داشت و دارد- می گوید که سالی و اندی پس از مرگ استاد، "اکادیمی علوم جمهوری دموکراتیک افغانستان " می خواست بر مزار استاد بنایی بر پا کند؛ ولی همسر بزرگوار این دانشمند، بااستغناء و بلند همتی، این نوشدار وی پس از مرگ سهراب را نپذیرفت و گفت: "وفتی بیمار بود، به او اجازه ندادید که برای درمان خودش به بیرون از کشور برود؛ حالا؛ ما هم اجازه نمی دهیم که بر سر گور او گنبد و تاقی بر پا کنید!". استاد حبیبی در هنگام مرگ تقریباً تنها بود. او این همسر وفادار و بزرگوار او بود که تا دم آخر، با دلسوزی و مهربانی، از او پرستاری می کرد. و پس از درگذشت استاد نیز، این بانوی گرامی، در همان خانه و در کنار کتابهای عزیز همسر دانشمندش، باقی بماند. تا این که آن فتنۀ نا خجسته و شوم در کابل افتاد و جُهّال تفنگ شیفته، پایتخت کشور را به خاک و خون کشیدند و جشن بزرگ آتش و مرگ را بر پا کردند. در زمان بود که این بانوی شکیباه و درد مند نیز، راهی دیار غربت شد و به پشاور رفت. و امّا- انگار- تاب چنان روزگاری را نیاورد و خیلی زود رخت از جهان بست. و جنازۀ این بانوی غریب، به پایمردی شماری از فرهنگیان افغان مقیم پشاور، در گورستان "غربت آباد " آن شهر به خاک سپرده شد. و این، همان گورستانی است که شهید فرزانه- داکتر بهاء الدّین مجروح- نیز در آن جا به خواب ابدی فرورفته است.
رویکرد ها
" گوهر فشان راز" ترکیب زیبایی است از سعدی که در " بوستان " او آمده است:
" صدف وار گوهر فشانان راز
دهن جزبه لؤ لؤ نکردند باز"
چند اثر استاد حبیبی، بحث های دنباله داری را به میان آورده اند؛ از جمله " پته خزانه" یا "گنجینۀ پنهان" که – ظاهراً – از یافته های استاد به شمار می رود. استاد حبیبی خود در این باب می نویسد: "نسخه یی از آن دُرّ شاهوار در بهار سال 1322 شمسی به دستم افتاد. بعد از آن که از اهمیت آن واقف گشتم، آن را به حضور شوقمندان ادب ملی و در حلقه های ادبی و علمی عرضه داشتم و مورد دلچسپی فوق العادۀ تمام دانشمندان و ارباب ذوق واقع گردید. مخصوصاً والا حضرت سردار محمد رنعیم خان وزیر معارف که از جوانان علم دوست و ادب پرور اند، در انکشاف این کتاب و تصحیح و طبع آن تشویق معارف خواهانه فرمودند. " (به نقل از "درّ درّی " شمارۀ 6-8 ) این کتاب، بار نخست در سال 1324 هجری خورشیدی در کابل به چاپ رسید. استاد، محمد هوتک را مؤلف این کتاب معرفی می کند. اصالت " پته خزانه " با رد و انکار شماری از دانشمندان رو به رو شده است. برخی از فرهنگیان پشتون – چون قلندر مومند – نیز به اصالت این کتاب باور نداشته اند. این دانشمندان، در ردِ اصالت " پته خزانه" دلایل خودشان را آورده اند. یکی از دلایل جالبی که خواندم، از سوی آقای کاظم یزدانی، در شمارۀ 6-8 فصلنامۀ" در دری" اراۀ شده است. محمد هوتک می گوید: " چون به تألیف این کتاب {پته خزانه} شروع کردم، روز جمعه بود، 16 جمادی الثانی سنه 1141 هجری قمری." آقای کاظم یزدانی، با مراجعه به "تقویم تطبیقی هزارو پنج صد سالۀ هجری قمری و میلادی"، تألیف فردیناندو، و ستنفلد وماهلر، در یافته است که روز شانرده هم جمادی الثانی سال 1141 هجری قمری، روز جمعه نه، بل، روز دوشنبه بوده است. و نتیجه می گیرد که سازندۀ کتاب " گنجینۀ پنهان"، که درهمین روز گار ما زنده گی می کرد، تاریخ آغاز تألیف این کتاب را، به صورت " چرت انداز"، " روز جمعه الثانی " ، نوشته است. در زمستان سال 1372 که در مسکو بودم، یکی از فرهنگیان پشتون – که استاد دانشکدۀ ادبیات دانشگاه کابل هم بود- در اصالت این کتاب تردید نشان داد. و بنده، در سالهای اخیر زنده گانی استاد حبیبی، هرگز نام این کتاب را از زبان آن شاد وروان نشنیدم. در این نبشته – که از نظر خواننده گذشت – آثار و تألیفات دری استادی حبیبی مد نطر بوده است. کار ها و کارنامه های استاد در زبان پشتو، بحثی است جداگانه و عرصه یی است دیگر.

ریشۀ واژۀعیار


اصل کتاب :تالیف آقای (غلام حیدریقین )

دوباره تایپ وحروفچینی جهت استفاده عموم توسط:

بابه نظرداهیبی
ریشۀ واژۀعیار

این کتاب یکی ازآثاربرجسته یی است که درمورد عیاران تاکنون به دسترس ماقرارگرفته ،عیاری درمیهن ماگذشه ی پُرماجرادارد،نخستین مردی که ازتبار معنوی عیاران برخراسان وایران فرمان راند یعقوب لیث صفار بود.اومردی متقی ،ساده وشجاع بود،اونخستین پادشاهی است که برکُل افغانستان کنونی فرمانش جاری بود.دومین پادشاه عیارسرزمین ما،نادرشاه افشاربود.سومین وآخرین آن که سنت شکنی کردوبرچرخ گردون یادگارگذاشت امیرجبیب الله کلکانی مشهوربه بچه ی سقا بود. باردرنظرداشت پیشینه یی که این نوع طرزِ زیست درتاریخ کشورماداردبجاست که نسل نومیهن ازچنین فرهنگی بی خبرنمانند.بنابراین لزوم دید، به نشراین اثرگرانسنگ مبادرت ورزیدیدم.
واژۀ عیار باوجود آنکه ریشه ی (ع)عربی دارد مگرعربی نبوده گمان میرود که اصل آن از لغت «ایار»پهلوی آمده باشدکه این کلمه را در بعضی کتابها به شکلی «اذیوار» و«اییار»به تشدید نیزنوشته اند که بعد ها به«ایار» تبدیل گردیده ودرزبان دری «یار» به حذف الف گفته اند.عیار در لغت عربی ریشۀ و اصل به معنای مردچالاک،تندرو،دلیر وزرنگ است که اصل آن همان کلمه پهلوی است بنا به روایت دکتور معین در جلد چهارم برهان قاطع کلمه (عیار)معرب مصنوعی(ایار)است که معنی جوانمردان را میدهد و تازیها جوانمردی را (فتوت) و جوانمرد را (فتی) مگویند.معنای واژه عیار در زمانه های مختلف آنهم در معامله های اجتماعی به معناهای گونا گونی به کار میر فته است.آنا نیکه قدرتمند.ظالم وستمگر بودند و از هیچگونه ظلم و تعدی در مورد همنوعان خویش دریغ نمیکردند.همیشه مورد خشم ونفرت عیا ران وجوانمردان قرارمیگرفتند.از این روست که از نگاه ایشان.عیاران مردمی بودند دزد ودغل. اما شخصیت عیاران از نگاه مردم نا توان و فقیر و تهیدست از روی قدردانی دیده میشود وعیاران همیشه پشتیبانی ستمدیده گان بودند.از دید مردم بیچا ره و ستمدیده .عیا ران جما عتی که به درد شان رسیدگی کرده و دست ظا لمان و ستمگران را از سر شا ن کو تا ه میسا ختند .طبقۀ محروم و فقیروعقیده داشتند که عیاران مردمی هستند پاک سرشت و نیکو کار که هر یک از مرامها ی شان به نفع و سود مندی اکثریت مردم و جا معه است.از اینرو همیشه عیاران را مدد گار و پشتیبان خود میدانستند.این دو مفهوم متضاد که در باره عیا ران اشاره شد بعد در تمام کتاب ها وفرهنگ ها انعکاس یافته وچهرۀ آنها را به گونه های مختلفی نمایان ساخته است که از آن جمله در فرهنگ انند راج آمده است که عیاربه تشدید (یا) در اصل به معنای شخصی میبا شد که درجنگ با خود سلاح و جا مۀ به خصوص داشته و کار های مخفی انجام داده بتواند ومجازاً به معنی اسب به نشاط و شیر درنده و مردم بیباک وشبرو را گو یند.علی اکبر دهخدا معتقد است که عیار به کسی گو یند که بسیار آمد و شد کند و نیز مرد ذکی و به هر سو رونده ـ بسیار گشت و نیز خا طر را هم گفته اند.غیر از معانی یی که ذکر شد معانی و تعبیرهای دیگری نیز برای واژۀ عیار آمده است که از آنجمله میتوان به اینها اشاره کرد.عیار به معنی مرد بسیار حرکت وشتر بسیار جولان و بسیار حرکت ـ مرد گریزنده ـ آنکه به هر سو رود از نشاط ـ مرد بسیار طواف ـ ولگردـ تندرو ـ طرار ـ حیله باز ـمحیل ـتردست ـ مردی که نفس و خواهش خود را رها کند ـ چالاک ـ سریع السیر ـ همه جایی ـ مرد فریبنده ـ جاسوس ـ رند ـ تیز فهم ـ با هوش و نیز عیار یکی از نامهای شیر است وبر شجاع اطلاق میشود و گا هی بنام شاطر نیز یاد میکنند.عیارن در گسترۀ تاریخ در خراسان زمین.از مطالعۀ داستانها وحکایتهایی که دربارۀ عیاران نوشته شده است ـ چنین برمی آید که این گروه از مردم در کشورها ومنطقه های مختلف به نامهای گوناگونی یاد میشدند که از آنجمله درعراق وشام «فتی» و در ترکیه «اخی» ودر مصر والمغرب«سقوره» ودرخراسان عیاران.شبگردان.جوانمردان.سرهنگان مهتران. پهلوانان. یاران .سربه داران . شکرخواران و در قسمتهای از بکستان و تاجکستان به نام «الوفته» یاد میشدند.
عیاران در هر کشوری تشکیلات ومراکزی داشتند ودر محل های مخصوص به گونۀ دسته جمعی زندگی میکردند ولباس آنها نیز درهرجای مخصوص بود. چنانچه در بغداد وشام شلوار عیاری و موزه پیراهن و تبراق و جاروب و چمچه بیانگر یک عیار کامل بود واز آن گذشته عیا ران آنجا کلاهی را می پوشیدند که به انتهای آن یک زنگوله ودم روباه بسته شده بود به عقیده عیاران آنجا جاروب برای آن بود که فهمیده شود که آنها از هیچگونه کار و خدمتی ننگ ندارند .
حتی به جا روب کشی و صفایی نیز حاضراند وچمچمه به خاطر آن بود که برای مردم آشپزی کنند.درخراسان زمین رشتۀ عیاران تا زمان ساسانیان ویا شاید یشتر ازآن میرسد که بعد از سدۀ دوم هجری به تدریج با تصوف اسلامی آمیخته شد و به گو نه فتوت در آمد.درعصر اموی ها معنی و مفهوم فتوت گسترده شد برعلاوۀ شجاعت. صفت مردانگی ومروت نیز شامل شد وهمین امرعلت شد تا در باره فتوت تعریف های گوناگونی صورت بگیرت . چنانکه در مقدمۀ کتاب فتوت نامه از زبان معاویه فرزند ابی سفیان «رضی الله عنهما» اینگونه تعریفی در مو رد فتوت آمده است.«فتوت آنست که دست برادرت را برمال خویش گشاده داری وخود طمع در مال وی نکنی و با اوبه انصاف رفتارکنی واز او انصاف نخواهی و خود پیرو او باشی و پیروی از او چشم نداشته باشی وجفا ی اورا برتابی و خود بد و جفانکنی . و نکویی اندک اورا بسیار شماری و نکویی های خود را بد و اندک دانی»و نیز ابوبکر محمد فرزند احمد شبهی فتوت را اینگونه تعریف میکند « فتوت نیکویی خُلق و بذل معروف است»و جعفرخلدی دراین مورد گفته است«فتوت کوچک شمردن خویش وبزرگداشتن مسلمانان است»و همچنان ابوعبدالله فرزند احمد مغربی تعریف کامل وخوبی دراین مورد دارد اینگونه .« فتوت نیکویی خُلق است باکسی که بدوبغض داری وبخشیدن مال است به کسیکه در نظر اوناخوش آیند آید ورفتارنیکوست باکسی که دل تواز اومی رمد»وهم در روزنامۀ الجمهوریه چاپ بغداد دربارۀ فتوت تعریفهایی شده است که من دراینجا تنها ترجمۀ این کلمه یا واژه را یادآوری میکنم فتوت به معنی شمایلی مانند شرف. شجاعت وسخا وفا به وعده وحلم ودستگیری از ناتوانان وفریادرسی ازمظلوم وعفو وتواضع ومتانت ونیروی بردباری است.ذوالصبع العدوانی به فرزندش گوید:به اقوام خودبه نرمی رفتار کن که ترادوست داشته باشند وباایشان تواضع نما تاتورا قدر گذارند وباچهرۀ خندان باش تاکه ترا فرمان برند و چیزی برآنها ترجیح مده تاسیادت ترا بپزیرند وخردان ایشان را عزت بده آنطوربه بزرگان ایشان احترام میگذاری تاکه به عزت تو بزرگ گردند. به مال جوانمرد وبه همسایه مهربان باش وکسی را که از تو استعانت میجوید پیروزی بخش ومهمان را حرمت بگذار و خیلی زود به فریادبرس که تورا اجلی است که فرا میرسد وآبروی خودرا به سوال چیزی ازکسی مریز وبه این صورت است که آقایی توکامل میگردد.
از تعریف های یاد شده میتوان چنین نتیجه گرفت که شکستن بت نفس وایثاروجانبازی اساس کاراین گروه از مردم بوده وبعد ها به مفاهیم ومعناهای دیگر نیز اطلاق گردیده است .فتوت ومبدأ عملی آن اساساً از رفتار . اخلاق واعمال حضرت علی فرزند ابو طالب« رضی الله عنه» گرفته شده از همین روست که یکی از لقبهای حضرت علی«رضی الله عنه» شاه مردان میباشد : چنانچه بیدل در این مورد اشاره میکند.
کدامین این شیر یزدان مرتضی آن صفدرغالب
که میخوانند مردان حقیقت شاه مردانش
وپس ازحضرت علی«رضی الله عنه» پیروانش این آیین وروش را رونق بیشتری داده اند . چنانکه واعظ کاشفی درکتاب فتوت نامه اش فتوت را هفتاد ویک شرط رامیداند که یادکرده آید.« اگر پرسند که شرایط فتوت چنداست؟ جواب بگوی هفتاد و یک چهل و هشت وجودی وبیست وسه عدمی .
اما آنچه و جودی است اول اسلام . دوم ایمان . سوم عقل . چهارم علم .پنجم حلم . ششم زهد. هفتم . ورع . هشتم صدق . نهم کرم . دهم مروت . یازدهم شفقت . دوازدهم احسان. سیزدهم وفا . چهار دهم حیا. پازدهم توکل. شانزدهم شجاعت. هفدهم غیرت .هجدهم صبر. نوزدهم استقامت. بیستم نصیحت. بیست و یکم طهارت نفس. بیست ودوم علو همت. بیست سوم کتمان اسرار. بیست و چهارم صلۀ رحم . بیست و پنجم متابعت شریعت. بیست و ششم امرمعروف .بیست و هفتم نهی از منکر . بیست و هشتم حرمت وا لدین .بیست و نهم خدمت استاد . سی ام حق همسایه . سی ویکم نطق به صواب . سی و دوم خاموشی از روی دانش. سی و سوم طلب حلال . سیو چهارم افشای اسلام .سی و پنجم صحبت با نیکان و پاکان و سی و ششم صحبت باعقلا . سی و هفتم شکر گذاری . سی و هشتم دست گیری مظلومان . سی و نهم پرسش بی کسان .چهلم فکرت عبرت . چهل ویکم عمل اخلاص. چهل ودوم اما نت گذاری . چهل و سوم مخالفت نفس و هوا. چهل و چهارم انصاف دادن .چهل وپنجم رضا به قضی .چهل و ششم عیا دت مریض . چهل وهفتم عزلت از نا جنس و چهل و هشتم مداومت بر ذکر.
واما آنچه از آن احتراز بایدکردن:اول مخالفت شرع است . دوم کلام مستبح نگفتن است . سوم غیبت نیکان کردن. چهارم مزاح بسیارکردن . پنجم سخن چینی کردن.ششم بسیار خندیدن و هفتم خلاف وعده کردن.

احیای مذهب بت پرستی پیش از اسلام



به قلم :مفتی نعمت الله نائل
احیای مذهب بت پرستی پیش از اسلام
درسرزمین های اسلامی کنونی!
قبل ازینکه خورشید اسلام ازمطلع ام القرای مکه بدمد،دونوع بت مورد پرستش مردم قرار داشت،بت های مادی که ازسنگ وگل ساخته شده بودند وبت های که برمعنویت،دل وضمیر مردم حاکم بودند،این بت هاتفاخر نژادی وقومی بود،کم وقبایل عرب درین امر چنان غلو کردند،که اساس همه خوبی ها از نظر آن ها قوم وقبیله بود،با برپایی محافل و مجالس،افتخارات عشیره یی خود رابر می شمردندوحتی به مرده گان قبیله ی خود افتخار می نمودند،وبه اثبات برتری پوسیده گان قبور می پرداختند، که عصر مانیزچیزی کمتر ازان ندارد،طبق تفسیر بعضی مفسرین سوره ی مبارکه ی الهاکم التکاثر...بدین مناسبت شان نزول یافت،بت پرستی معنوی که همان نیا پرستی و نژاد پرستی است،لطمه ی بزرگی بر نیت،اخلاق و افکار مردم وارد کرد،اختلافات ودشمنی های قبایل مختلف عرب مانند اوس و خزرج از همین بت پرستی معنوی منشا گرفت،وتلفات بی جبرانی همآورد داشت،اسلام باتشخیص این دردناسور،نخستین قدم را در اضمحلال این پدیده ی شوم گذاشت،پیغمبر خداباهجرت از مکه به مدینه قادر شد اقوام مختلف را زیر یک چترگرد آورد،میان قبایل دشمن نور محبت وبرادری راپراگَند،ازینجاه بود که زمینه ی درهم ریزی بت های مادی فراهم شد،قبل از دین مبارک اسلام هیچ تمدنی قادرنشده بود که اشخاص مانند بلال سیاه پوست را باآقا زاده یی که در تنعم زیسته، دریک محک قرار دهد،تنها اسلام قادرشد که بلال وسلمان بیگانه را باشخصیت های سر شناس قریش چون ابوبکر، عمر، علی و عثمان دریک صف قرار دهد،مسیحیت در آخرین پله های دموکراسی هنوز کلیسای سیاه پوستان وسفیدان رانتوانسته ادغام کند،تمدن باشکوه اسلام فرق وبرتری انسان ها را مربوط به پاکدامنی وتقوای آنها ساخت،اگر نیک دیده شود اساس بت پرستی مادی را نیز میتوان در همین قبیله پرستی یافت،بت پرستی را مشرکین به ارث یافته بودند،چنانچه می گفتند(انا وجدناآبائناعلی امة واناعلی آثارهم مقتدون :یعنی ما برنقش گام های پدران خود اقتداءمی نمائیم)رعایت عرف قومی و قبیله یی سبب تداوم پرستش بت ها شده بود،و یاآنجا که به نوح(ع)گفتند انؤمن لک وامتعک الارذلون(شَعرا)آیا توراتصدیق کنیم د رحالی که پیروان توپست نسب وپست صنعت اند،این بدان معنی است که از دیدگاه آنهابه علوو شرافت نسبی درین معامله لطمه خواهدرسید، اسلام هرگز قوم ،نسب وپیشه رامعیار برتری قرار نداده،چه رسد به آنکه ظلم وستم را بر آنها روادارد،در عصر کنونی اهرم فوقیت طلبی قومی وقبیله یی بالاتر از عصر جاهلیت رسیده، تعدادی زیرنام فرهنگ وکسانی بانقاب غیرت قومی ،بر اصول وقواعد اسلامی پشت پاه زده اند،در حال حاضر آگاهی دینی به دلایل برگردانی آن از زبان عربی به السنه ی ملی نسبت به قرن گذشته در جایگاه بلندی قرار دارد،اماتفاخر نسبی، نژادی و قبیله یی سدبزرگی درراهِ تحقق عملی آن گردیده،استفاده از انکشاف وسایل اط کشور های فقیر بویژه در کشورما تاحدی کمتر بجاه صورت میگیرد،تفاخر قومی در موارد زیادمنجر به انکشاف منفی اوضاع تا سرحدتجزیه و انحلال هویت ها شده،ما شاهدیم که در بساموارد،قبایل به قدرت رسیده ،ازبه رسمیت شناختن ابتدایی ترین حقوق رعیت زیر فرمان ابا ورزیده اند،همه راکمتر از خود دانستته،بحیث یک موجود زنده هم بدیگران ارزش قایل نمی گردند،ملت باید به این سد مسدود کننده ی تعالی و ترقی کشور هجوم بَردوآنرا فرو ریزد،تا ازین قید شیطانی آزاد نگردیم،و پیوندخودرابافرامینخدااستوارنسازیم،راهیبرایپیشرفتنداریم.