۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

ریشۀ واژۀعیار


اصل کتاب :تالیف آقای (غلام حیدریقین )

دوباره تایپ وحروفچینی جهت استفاده عموم توسط:

بابه نظرداهیبی
ریشۀ واژۀعیار

این کتاب یکی ازآثاربرجسته یی است که درمورد عیاران تاکنون به دسترس ماقرارگرفته ،عیاری درمیهن ماگذشه ی پُرماجرادارد،نخستین مردی که ازتبار معنوی عیاران برخراسان وایران فرمان راند یعقوب لیث صفار بود.اومردی متقی ،ساده وشجاع بود،اونخستین پادشاهی است که برکُل افغانستان کنونی فرمانش جاری بود.دومین پادشاه عیارسرزمین ما،نادرشاه افشاربود.سومین وآخرین آن که سنت شکنی کردوبرچرخ گردون یادگارگذاشت امیرجبیب الله کلکانی مشهوربه بچه ی سقا بود. باردرنظرداشت پیشینه یی که این نوع طرزِ زیست درتاریخ کشورماداردبجاست که نسل نومیهن ازچنین فرهنگی بی خبرنمانند.بنابراین لزوم دید، به نشراین اثرگرانسنگ مبادرت ورزیدیدم.
واژۀ عیار باوجود آنکه ریشه ی (ع)عربی دارد مگرعربی نبوده گمان میرود که اصل آن از لغت «ایار»پهلوی آمده باشدکه این کلمه را در بعضی کتابها به شکلی «اذیوار» و«اییار»به تشدید نیزنوشته اند که بعد ها به«ایار» تبدیل گردیده ودرزبان دری «یار» به حذف الف گفته اند.عیار در لغت عربی ریشۀ و اصل به معنای مردچالاک،تندرو،دلیر وزرنگ است که اصل آن همان کلمه پهلوی است بنا به روایت دکتور معین در جلد چهارم برهان قاطع کلمه (عیار)معرب مصنوعی(ایار)است که معنی جوانمردان را میدهد و تازیها جوانمردی را (فتوت) و جوانمرد را (فتی) مگویند.معنای واژه عیار در زمانه های مختلف آنهم در معامله های اجتماعی به معناهای گونا گونی به کار میر فته است.آنا نیکه قدرتمند.ظالم وستمگر بودند و از هیچگونه ظلم و تعدی در مورد همنوعان خویش دریغ نمیکردند.همیشه مورد خشم ونفرت عیا ران وجوانمردان قرارمیگرفتند.از این روست که از نگاه ایشان.عیاران مردمی بودند دزد ودغل. اما شخصیت عیاران از نگاه مردم نا توان و فقیر و تهیدست از روی قدردانی دیده میشود وعیاران همیشه پشتیبانی ستمدیده گان بودند.از دید مردم بیچا ره و ستمدیده .عیا ران جما عتی که به درد شان رسیدگی کرده و دست ظا لمان و ستمگران را از سر شا ن کو تا ه میسا ختند .طبقۀ محروم و فقیروعقیده داشتند که عیاران مردمی هستند پاک سرشت و نیکو کار که هر یک از مرامها ی شان به نفع و سود مندی اکثریت مردم و جا معه است.از اینرو همیشه عیاران را مدد گار و پشتیبان خود میدانستند.این دو مفهوم متضاد که در باره عیا ران اشاره شد بعد در تمام کتاب ها وفرهنگ ها انعکاس یافته وچهرۀ آنها را به گونه های مختلفی نمایان ساخته است که از آن جمله در فرهنگ انند راج آمده است که عیاربه تشدید (یا) در اصل به معنای شخصی میبا شد که درجنگ با خود سلاح و جا مۀ به خصوص داشته و کار های مخفی انجام داده بتواند ومجازاً به معنی اسب به نشاط و شیر درنده و مردم بیباک وشبرو را گو یند.علی اکبر دهخدا معتقد است که عیار به کسی گو یند که بسیار آمد و شد کند و نیز مرد ذکی و به هر سو رونده ـ بسیار گشت و نیز خا طر را هم گفته اند.غیر از معانی یی که ذکر شد معانی و تعبیرهای دیگری نیز برای واژۀ عیار آمده است که از آنجمله میتوان به اینها اشاره کرد.عیار به معنی مرد بسیار حرکت وشتر بسیار جولان و بسیار حرکت ـ مرد گریزنده ـ آنکه به هر سو رود از نشاط ـ مرد بسیار طواف ـ ولگردـ تندرو ـ طرار ـ حیله باز ـمحیل ـتردست ـ مردی که نفس و خواهش خود را رها کند ـ چالاک ـ سریع السیر ـ همه جایی ـ مرد فریبنده ـ جاسوس ـ رند ـ تیز فهم ـ با هوش و نیز عیار یکی از نامهای شیر است وبر شجاع اطلاق میشود و گا هی بنام شاطر نیز یاد میکنند.عیارن در گسترۀ تاریخ در خراسان زمین.از مطالعۀ داستانها وحکایتهایی که دربارۀ عیاران نوشته شده است ـ چنین برمی آید که این گروه از مردم در کشورها ومنطقه های مختلف به نامهای گوناگونی یاد میشدند که از آنجمله درعراق وشام «فتی» و در ترکیه «اخی» ودر مصر والمغرب«سقوره» ودرخراسان عیاران.شبگردان.جوانمردان.سرهنگان مهتران. پهلوانان. یاران .سربه داران . شکرخواران و در قسمتهای از بکستان و تاجکستان به نام «الوفته» یاد میشدند.
عیاران در هر کشوری تشکیلات ومراکزی داشتند ودر محل های مخصوص به گونۀ دسته جمعی زندگی میکردند ولباس آنها نیز درهرجای مخصوص بود. چنانچه در بغداد وشام شلوار عیاری و موزه پیراهن و تبراق و جاروب و چمچه بیانگر یک عیار کامل بود واز آن گذشته عیا ران آنجا کلاهی را می پوشیدند که به انتهای آن یک زنگوله ودم روباه بسته شده بود به عقیده عیاران آنجا جاروب برای آن بود که فهمیده شود که آنها از هیچگونه کار و خدمتی ننگ ندارند .
حتی به جا روب کشی و صفایی نیز حاضراند وچمچمه به خاطر آن بود که برای مردم آشپزی کنند.درخراسان زمین رشتۀ عیاران تا زمان ساسانیان ویا شاید یشتر ازآن میرسد که بعد از سدۀ دوم هجری به تدریج با تصوف اسلامی آمیخته شد و به گو نه فتوت در آمد.درعصر اموی ها معنی و مفهوم فتوت گسترده شد برعلاوۀ شجاعت. صفت مردانگی ومروت نیز شامل شد وهمین امرعلت شد تا در باره فتوت تعریف های گوناگونی صورت بگیرت . چنانکه در مقدمۀ کتاب فتوت نامه از زبان معاویه فرزند ابی سفیان «رضی الله عنهما» اینگونه تعریفی در مو رد فتوت آمده است.«فتوت آنست که دست برادرت را برمال خویش گشاده داری وخود طمع در مال وی نکنی و با اوبه انصاف رفتارکنی واز او انصاف نخواهی و خود پیرو او باشی و پیروی از او چشم نداشته باشی وجفا ی اورا برتابی و خود بد و جفانکنی . و نکویی اندک اورا بسیار شماری و نکویی های خود را بد و اندک دانی»و نیز ابوبکر محمد فرزند احمد شبهی فتوت را اینگونه تعریف میکند « فتوت نیکویی خُلق و بذل معروف است»و جعفرخلدی دراین مورد گفته است«فتوت کوچک شمردن خویش وبزرگداشتن مسلمانان است»و همچنان ابوعبدالله فرزند احمد مغربی تعریف کامل وخوبی دراین مورد دارد اینگونه .« فتوت نیکویی خُلق است باکسی که بدوبغض داری وبخشیدن مال است به کسیکه در نظر اوناخوش آیند آید ورفتارنیکوست باکسی که دل تواز اومی رمد»وهم در روزنامۀ الجمهوریه چاپ بغداد دربارۀ فتوت تعریفهایی شده است که من دراینجا تنها ترجمۀ این کلمه یا واژه را یادآوری میکنم فتوت به معنی شمایلی مانند شرف. شجاعت وسخا وفا به وعده وحلم ودستگیری از ناتوانان وفریادرسی ازمظلوم وعفو وتواضع ومتانت ونیروی بردباری است.ذوالصبع العدوانی به فرزندش گوید:به اقوام خودبه نرمی رفتار کن که ترادوست داشته باشند وباایشان تواضع نما تاتورا قدر گذارند وباچهرۀ خندان باش تاکه ترا فرمان برند و چیزی برآنها ترجیح مده تاسیادت ترا بپزیرند وخردان ایشان را عزت بده آنطوربه بزرگان ایشان احترام میگذاری تاکه به عزت تو بزرگ گردند. به مال جوانمرد وبه همسایه مهربان باش وکسی را که از تو استعانت میجوید پیروزی بخش ومهمان را حرمت بگذار و خیلی زود به فریادبرس که تورا اجلی است که فرا میرسد وآبروی خودرا به سوال چیزی ازکسی مریز وبه این صورت است که آقایی توکامل میگردد.
از تعریف های یاد شده میتوان چنین نتیجه گرفت که شکستن بت نفس وایثاروجانبازی اساس کاراین گروه از مردم بوده وبعد ها به مفاهیم ومعناهای دیگر نیز اطلاق گردیده است .فتوت ومبدأ عملی آن اساساً از رفتار . اخلاق واعمال حضرت علی فرزند ابو طالب« رضی الله عنه» گرفته شده از همین روست که یکی از لقبهای حضرت علی«رضی الله عنه» شاه مردان میباشد : چنانچه بیدل در این مورد اشاره میکند.
کدامین این شیر یزدان مرتضی آن صفدرغالب
که میخوانند مردان حقیقت شاه مردانش
وپس ازحضرت علی«رضی الله عنه» پیروانش این آیین وروش را رونق بیشتری داده اند . چنانکه واعظ کاشفی درکتاب فتوت نامه اش فتوت را هفتاد ویک شرط رامیداند که یادکرده آید.« اگر پرسند که شرایط فتوت چنداست؟ جواب بگوی هفتاد و یک چهل و هشت وجودی وبیست وسه عدمی .
اما آنچه و جودی است اول اسلام . دوم ایمان . سوم عقل . چهارم علم .پنجم حلم . ششم زهد. هفتم . ورع . هشتم صدق . نهم کرم . دهم مروت . یازدهم شفقت . دوازدهم احسان. سیزدهم وفا . چهار دهم حیا. پازدهم توکل. شانزدهم شجاعت. هفدهم غیرت .هجدهم صبر. نوزدهم استقامت. بیستم نصیحت. بیست و یکم طهارت نفس. بیست ودوم علو همت. بیست سوم کتمان اسرار. بیست و چهارم صلۀ رحم . بیست و پنجم متابعت شریعت. بیست و ششم امرمعروف .بیست و هفتم نهی از منکر . بیست و هشتم حرمت وا لدین .بیست و نهم خدمت استاد . سی ام حق همسایه . سی ویکم نطق به صواب . سی و دوم خاموشی از روی دانش. سی و سوم طلب حلال . سیو چهارم افشای اسلام .سی و پنجم صحبت با نیکان و پاکان و سی و ششم صحبت باعقلا . سی و هفتم شکر گذاری . سی و هشتم دست گیری مظلومان . سی و نهم پرسش بی کسان .چهلم فکرت عبرت . چهل ویکم عمل اخلاص. چهل ودوم اما نت گذاری . چهل و سوم مخالفت نفس و هوا. چهل و چهارم انصاف دادن .چهل وپنجم رضا به قضی .چهل و ششم عیا دت مریض . چهل وهفتم عزلت از نا جنس و چهل و هشتم مداومت بر ذکر.
واما آنچه از آن احتراز بایدکردن:اول مخالفت شرع است . دوم کلام مستبح نگفتن است . سوم غیبت نیکان کردن. چهارم مزاح بسیارکردن . پنجم سخن چینی کردن.ششم بسیار خندیدن و هفتم خلاف وعده کردن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر