۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

نحوست ثور برافکار روشنفکران!

نبشته ی:
قاری عبدالحفیظ زاهد
نحوست ثور برافکار روشنفکران!
تدین وبیدینی یاباور وبی عقیده یی در طول تاریخ بشر،مانند خون وحیات-- دو پدیده لاینفک ولایتجزاودرجوار هم وجود داشته، جوامعی نیز وجود داشته اندکه به نحوی گرفتارآئین غیرآسمانی و خود ساخته بوده اند،اماهمین بیدینی به چنین اجتماعات یکنوع دین محسوب میشده وهم چو نیروی تسکین دهنده یی به پیروانش سود میبخشیده،در حال حاضر یوگا که هیچ نوع بنای قدسی ندارد،پیروانش،که به درد وترس هایی که از روزبازپسین دارند،باتمسک به آن دردهای فرازنده گی و حیات رابه زعم خود سهل میسازند،این نوع ارتباط بشر با عقاید بدان معنی است که فطرت سلیم هرگز نمی تواند بدون باور وعقیده بزید،آنکه نمی تواند حق را از ناحق تشخیص دهد به عوض ریسمان خدا،به بروت شیطان چنگ می زند بحث جداگانه یی است
از دیدگاه عقیده ی دینی ،دروطن کنونی خود،مابه دو نوع اشخاص سرو کار داریم، دسته ی نخست آنانی اند که تامل،تفکر و تعمق روی مسایل پیچیده تری چون مبداء و معاد از صلاحیت و توانایی شان دور است، این نگون بختان بجای جستجووکاوش، نزدیکترین راه رهایی از مسؤلیت انسانی،رادرانکار وعنادپیشه گی می نگرند،این دسته که در لجن حماقت گرفتار اند،هرنوع حقیقت خارج از ذهن آدمی راانکار می ورزند، عقل کور آنها از دیدن و مشاهده ی تحولات و دگرگونی ها عاجز می ماند،در کشوری مثل افغانستان،که یک دهه و نیم در معرض تند باد های دوزخی ماتریالیزم وبی دینی قرار داشت،ده ها هزار جوان مکتب خوانده ی میهن ما، از زیور عقیده و باور بی بهره شدند، گرچه به زعم کسانی، تسلط نیروهای اهریمنی پیرو کمونیزم جهانخوار بی اثر شد، اماواقعیت اینست که عمق تاثیر ایدیولوژی لادینی بسیارگسترده بود،بقایای کفن کشان مزدور بدون اندکی،تامل وتفکر از موقف عقیده تی خونبارِ،یا به زبان دیگراز جهل مضاعف گذشته ی شان هنوز هم دفاع می کنندو جنایات شانرا عادلانه رقم می زنند،اگر الحاد وبی دینی در وطن ما حتّی مشروع هم پنداشته شود،کانون مولانا ظرفیت برداشت،آنرا درچنین محیطی ندارد،به این چهره های تفوکه دزدانه در کنج وکنار مکتب ها با استفاده ی سوء از کمسوادی آمرین مکتب هاپرسه می زنند،پیشینهاد می نماهیم،اگر شایسته گیی در نهاد شماوجوددارد،براستی اگرچیزی ازمنطق در چانته دارید،وقادرید پندار تان را در چوکات استدلال بگنجانید،کانون مولانا،مضامین و طرح های شماراانتشار خواهدداد،و اگر خفاشگونه در پی اغواء چند متعلم بیچاره هستید،ما مطابق عرف خدابه شما مهلت می دهیم، اوست که،دیر می گیرد و سخت،ما پیرو دینیم و به سنت خداپابندیم،کار ما تبر و چاقو نیست اما در مقابل آنانی که دزدانه مشغول تخریب کارهای دینی اند،می توانیم آنها را افشاه نماییم،آنچه در گذشته آموختیم گویای این واقعیت است که گمراه راه یاب نمی گردد،مگر چند روزی از هراس اطرافیان، نشخوارهای دینی می نماید،بعداز آنکه عامل ترس زایل شد،نه دینی دارد و نه آئینی، ازینرواز دیدگاه ما اگرپیروان اندیشه های الحادی کمترین مدنیتی داشته باشند، حاضربه دیالوگ گردند،راه بر گشت شان به دینداری آسانتر است،شاگردان مکتب هایی که قربانی چنین تبلیغات گردیده اند،آگاه شوند که اگر آن معلم بیدین که بر اسلام تمسخرمی زد،کانا و کودن نیست،نبایدمکروب مانند خودش را مخفی کند، درکشوری مانند پاکستان، که سراسرآذان است و الله اکبر،دسته ی جهال هنوز به مسجد و نماز راه یاب نشده اند، حق است که اینها مرده گان اند،(لاتسمع الموت...روم 51 ) دسته ی دوم آنانی اند که به اصل ادیان سماوی ایمان دارند،اما انبوهی از سوالات که اعمال نا آگاهِ مسلمین سبب ایجادِآن شده، غبار شک وتردید در ضمیر ووجدانِ آنها رخنه کرده،ایشان راازفرآیند اموردینی کنارزده،و به شکلی از اشکال،بر اعمال این وآن انتقاد و خورده گیری می نمایند این دسته انسانها دارای شعور کامل، مسؤلیت پذیر، و نکته فهم اند، با تلاش و مطالعه ی دقیق از تنگنایِ تشکیک بدر شده، و توانایي نقد و بازرسی نواقصات خود رانیز دارا اند، این دسته، نه خود مشکل عقیدتی دارند و نه بر سایرین اثر منفی می نمایند، بلکه راهی که ایشان طی می نمایند به سایرین الگوی خوبی می تواند شود، در حال حاضر چنین وارونه بخت ها، که گاه گاهی در میان شاگردان مکتب به همان شیوه ی قدیمی تبلیغات سوء می نمابند،باید آگاه گردند که،متعلم امروز زاده ی محیط دینی است،بامتعلم عصرظاهرشاهی فرق فاحش دارد،واز سوی دیگر نادرستی پندارهای مارکسیستی بیشتراز یک تکلیف روانی چیز دیگری حساب نمیشود،مادامی که روسها،آنرانفی کردند، منطقی به نظر نمی رسدکه،افغان مسلمان زاده کفن روسی به تن کند، یکبار رشد این غدوات سرطانی سبب بربادی حیات دو ملیون انسان گردیدوفتنه ی کنونی نیزامتدادهمان خصومت گذشته است،که پایان اورا هیچ کسی نمی تواندپیشبینی کند،از جانب دیگرخداشناس ترین شخصیت های مکتبی زیرنام مکتبی از طرف تعدادی از مردم، حامل این پلیدی محسوب می شوند،این درحالی است که تعداد کثیری از مکتب خوانده هاپابندرسوم بیدینی نیستند،نبایدبی سوادانی زیرنام معلم مبلغ اندشه ی الحادی گردند،ازینطریق صنف و قشرمکتب خوانده ها بد نام خواهند شد، گرچه بار ثانی زمانه ،این تفو ها را پلید می شناسد، امانباید گذاشت که جامعه مدام تکلیف داشته باشد،
· تحفه ی درد
· معلمی ازتالقان بود
· سابقه دارچغلستان بود
· دراندیشه چوببرنالان بود
· برنبودبل اجمق نادان بود
· ظاهرش درپاکستان
· باطنش درکافرستان بود
· درجمعی ازمسلمانان
· درحقیقت ازبی ایمانان بود
· ادعای اوساینس دانی
· دراصل از بی سوادان بود
· کنون که ازدین بیزاراست
· ازمعراج پیغمبرانکاراست
· اوازتیغ مجاهدان فراری شد
· چوسگ درکوچه ها متواری شد
· ضمیرش باکمونیزم سیاه شد
· دلش ازایمان خالی وبی حیا شد
· نشانش گویم:
· ازودگرعیبی نجویم
· سنش کلان است
· دلدرد وبی ایمان است
· چهره اش مانندزنان است
· ریش ندارد
· مانندبی ریشان است
· ستبراست و
· بوزینه ی لغمان است
· چنان چاق است گویی زخیل خوکان است
· نه آدم است بل بوزینه ی لغمان است
· باشعاربی دینی ،راه روان است
· شعارش رجحان ملحدان براسلام است
· این تعمیه ،طنزی منست
· جوش عشق و
· تمکین ایمان است
· این مرد،زخیل جاهلان است
· این خانه ی ویرانه
· وین فرزندان دردانه
· آه ! افغان که درمُلک بیگانه
· خواندن این معلم تاوانه
· خیانت به فرزندان افغانه
· مستوری ای سخنم نه ازبهرکمونستانست
· بل خداستاربی پایانست
· این سخنان ازمردانست
· تحفه ی درد به کمونیستانست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر